"رُکن
الدین امیر حسین بن عالم بن ابی الحسن"، معروف به "امیر حسین
هروی" یا "حسینی سادات"، عارف و شاعر پارسی گوی سده ی هفتم و
اوایل سده هشتم ق، متخلّص به "حسینی". در شهر "غریو"، یا
"گزیو" یا "گریوه"، از "بلادغور"، به دنیا آمد؛
اما بیشترین سال های زندگی او در "هرات" گذشت ؛ اشتهار به هروی از
این روست.در منابع قدیم به سال تولد او اشاره ای نشده است؛ بعضی آن را بین
(636 تا 641 ق)آورده اند. امیر حسینی مقدمات علم و ادب را در خانواده خود
آموخت. پس از آنکه در ملامت پدر به "مولتان" رفت، در آن شهر به
تکمیل تحصیل پرداخت. زمان زندگی او با تحولاتی سیاسی و اجتماعی دوره ی آخرین
ایلخانان مغول در ایران، دوره ی هرج و مرج دربار "آل کرت" و همچنین
قیام سربداران در خراسان مقارن بود. امیر حسینی در سال های میانه زندگی به
تصوف گروید. انقطاع او از دنیا و گرایش وی به تجرّد و تصوّف، به شیوه ی
"ابراهیم ادهم"، در پی واقعه ای رمز آمیز بیان شده است. بنابر این
روایت افسانه ای، وی پس از توجه و تجرّد، همراه جولقیان قلندر به هند رفت و به
طریقه ی سهروردیه پیوست و پس از گذراندن دوره ی مجاهدت به هرات بازگشت و به
ارشاد پرداخت. او، "فخرالدّین عراقی" و اوحدی مراغه ای سه تن مشهوری
بودند که با آثار خود سهم بسزایی در رواج اندیشه های عرفانی داشتند. از پیروان
فکری او "شهاب الدّین سهروردی" ( متوفی 646 ق )، "بهاء الدین
زکریا مولتانی ( متوفی 666 ق ) و نیز نواده ی وی، "رکن الدّین
ابوالفتح" ( متوفی 732 ق ) را ذکر کرده اند انتساب وی به شهاب الدّین
سهروردی تنها انتساب معنوی یا سلسله وار است. اما ارادات وی به بهاء الدّین
زکریا مولتانی که جامی، با آن اشاره کرده و مؤلّف تاریخ فرشته نیز آن را گواهی
کرده است، اگر محتمل باشد، زندگی طولانیی را برای امیرحسینی متصوّر می سازد.
در این مورد، این احتمال را نیز می توان پذیرفت که بخشی از روایات مربوط به
"فخرالدّین ابراهیم عراقی" (متوفّی 688 ق)، که در از مریدان شهاب
الدّین سهروردی و از دست پروردگان بهاءالدّین زکریای مولتانی است با زندگی
متصوّفانه امیر حسینی در آمیخته باشد. امّا در مورد ارادت وی به رکن الدّین
ابوالفتح، باید گفت که بیشتر منابع آن را تصریح کرده اند. به جز این، امیر
حسینی از محضر دیگر مشایخ مشهور زمان خود نیز بهره برده است؛ اما مکاتبه وی با
"شیخ محمود شبستری" و طرح سؤالاتی از او در تصوف، که پاسخ به آن ها
به پدید آمدن مثنوی بسیار مشهور "گلشن راز" محمود شبستری انجامیده
متضمن نکات عرفانی است. وفات امیرحسینی در منابع، به اختلاف، از (717 ق تا 732
ق) آمده است ؛ اما سال (718 ق) که جامی و دولتشاه سمرقندی آن را با چند ماه
اختلاف ذکر کرده اند درست تر می نماید. قبر او در "مَصْرَخ هرات"
است. امیر حسینی در بین سخنوران عصر خود دارای جایگاهی والاست. آثار او حاوی
موضوع های حادّ سیاسی و اجتماعی زمان خود و مسائل پیچیده عرفانی و فلسفی، از
روزگاران گذشته تا سده هفتم ق است. در شیوه سخنوری از سعدی و در بیان اندیشه
عرفانی از "مولانا جلال الدّین بلخی" متاثر بوده است؛ اما تاثیر سخن
سرایی "ناصر خسرو"، "نظامی گنجوی" و "عطار
نیشابوری" نیز در اشعار او پیداست. امیر حسینی در نظم و نثر، سادگی،
روانی، رسایی و تناسب سخن را رعایت کرده است و از صنایع مشکل لفظی و هنرنمایی
های متکلفانه ادبی دوری جسته است. در نثر نویسی، بیشتر، از "خواجه
عبدالله انصاری" و "سعدی" متأثر است. در هر دو نوع سخن، پاره
ای اصطلاحات کهن و متروک فارسی را به روانی و رسایی به کار می برد. شواهد
تمثیلی امیرحسینی گاهی حکم ضرب المثل پیدا کرده است.
|