مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

تاریخ ایجاد تشکیلات اداری در ایران


تاریخ ایجاد تشکیلات اداری در ایران

ایران باستان

 

نخستین شهرها در اواسط هزاره 4 بیش از میلاد شکل گرفت ، که شهر شوش اولین آنها بود . اولین بناهایی که ساخته می شدند معابد بودند که با پیدایش شهر در این دوره فعالیتهای مذهبی کم کم یا تشکیلات حکومتی این سرزمین بستگی یافته و به معابد نوعی مرکزیت سیاسی دادند .

اولین بنای اداری

اولین بنایی که از آن به عنوان فضای اداری و مرکز اداره شهر قدیم استفاده شده است بنای معبدی بود که بر فراز تپه ای روی صفه ای بلند نباشد و طرز اداره مملکت این گونه بود که رئیس شهر یا حاکم به منزله روحانی شهر ؟؟؟ می شد و اداره شهر و معبد به عهده او بود .[1]

تشکیلات ؟؟؟؟ در زمان پادشاهی ما [2]؟؟؟؟؟؟؟‌منظم شد و شاهان ترتیبات اداری و درباری را از ؟؟؟؟[3] فرا گرفتند و در این زمان بود تشکیلات اجتماعی و تمدنی به وجود آمد .

احتمال دارد سازمان شهربانی از زمان ماده به وجود آمده باشد ، زیرا عنوان ؟؟؟؟ پان که ؟؟؟؟ یونانی این کلمه است موجود بوده است [4]. اما دستگاه  نظامی و اداری ما هنوز با مرکزیت کامل خیلی فاصله داشت .

شهربانها در راس دستگاه های اداری و دادگستری و امور مالی بودند .

به طور کلی بناهای اداری و اولیه معابد و آتشکده ها بودند که در آنها علاوه بر فعالیتهای مذهبی فضاهایی برای آموزش ؟؟؟؟؟؟ و روحانیون و یا فضاهایی مخصوص کاخهای سلطنتی و ساختمانهای دولتی اختصاص می یافت که شامل دبیرخانه ها بودند و در مراحل بعدی فضاهای اداری دیوان خانه ها در کاخ های شاهان قرار می گرفت و در معابد تدریس علوم اداری و ... صورت می گرفت .[5]

 


اولین چرخه در نظم یافتن نظام اداری ایران

دوره هخامنشیان

 

اولین شکل گیری جدی تشکیلات حکومتی در زمان کورش هخامنشی صورت گرفت. او همانند آشوریها کشورهای تحت سلطه خود را به صورت شهرستان در آورد و تمام آنها را زیر فرمان یک شهربان ( خشتره پان ) قرار داد و با انتخاب شوش به عنوان پایتخت امور اداری کمی منظم شد .

فرمانده کل قوای دریایی و زمینی

       پادشاه در راس امور









تشکیلات دربار ( 7 خانواده نجیب ) شورای عالی                           فرمانده ارشد سپاه

شهرک ؟؟؟ شهربان



 

 


رئیس دارایی ؟؟؟؟؟      دبیر       عامل تحصیل ؟؟؟؟           مامورین چشم و گوش بسته  رابطه شهربان و شاه ;

 

کارمندان          دبیر         عامل تحصیل ؟؟؟               مامورین چشم و گوش بسته        کارمندان

 

همچنین با به تخت نشستن داریوش تشکیلات اداری منظم تر و دارای تمرکز بیشتری شد و در شورش تمرکز یافت ؟؟؟؟ در آنها برابر خود کاخی ساخت و سپس در میهن خود کاخی  ساخت که همان تخت جمشید است .

به گفته لت ، او مستد؟؟؟ در میان پادشاهان باستانی کمتر فرمانروایی یافت می شود که مانند داریوش به اهمیت وجود قانون و تشکیلات منظم و بنیاد اقتصادی سالم در موفقیت یک قوم اپی برده باشد . [6]

پایه قانون هخامنشی  دات یادات date   به مفهوم قانون از مفهوم ریشه ای مرتب و منظم گرفته شده است . سازماندهی داریوش نظم نوینی به حیاط کشور ایران بخشید ، که مدتی نزدیک به یک و نیم قرن  شاهنشاهی ایران منحصراً بر شالوده ای که کوروش طراحی و و داریوش بنا کرده بود دوام داشت .

مکان اداری                         امور دیوانی و اداری در زمان هخامنشی در ساختمان واقع تخت جمشید که به هر دیوان سحرای مشهور است انجام شده است .

از همین زمان هم بود که بانک داری خصوصی رایج  شد و بابل شهرستان بسیار مهم در امور دیوانی و اداری و اقتصادی بود .

هخامنشیان صاحب تشکیلات اداری و بوروکراسی [7]عریض و طویل بودند .

بعد از داریوش به علت رشد بوروکراسی نوع اشرافیت در شهربانها پدید آمده که این اشرافیت قدرت اداری را در دست گرفت و در توسعه تشکیلات اداری نفوذ و اعتبار بسیار یافت و مردم و فرماندهان بسیار ناراضی بودند  و سرانجام درسال 334 ق م لشکرکشی اسکندر آغاز شد .

در زمان اسکندر[8] ؟؟؟؟ مردم ایرانی اکثر کارهای عالی اداری و پایگاه های بلند مانند ؟؟؟؟؟؟ و شهربانی را در دست داشتند .

سلوکوس در سال 312 پیش از میلاد به تخت نشست و سلسله اسلوکیالو را ایجاد کرد آنها در اداره کشور شهرها را دو دسته کردند : و تقسیماتی اداری در شهرستانها قرار دادند .

1 ـ شهرستانها یا ساتراپ نشین ها

2 ـ پولیس ها و تقسیماتی اداری در شهرستانها قرار دادند .[9]

پادشاه ریاست عالیه کلی قوای نظامی و کشوری



استان یا ساتراپ ؟؟؟؟                 پولیس ها



شهربان                 شورای  شهر                   مجلس ملی

فرمانده نظامی     اکنوم مامور ویژه مالی              داوران ؟؟؟؟

 

 

مکان اداری             در امور دیوا؟؟؟ دیوان ؟؟؟ شاهنشاهی معمولاً در کاخها قرار داشت و به زبان یونانی و آرامی انجام می شد . در آن زمان برای آسان کردن کار دستگاه دولتی برخی موسسات مختلف نیز در اراضی شاهی قرار داشت که شامل چندین دهکده و ساختمانهای مربوط به امور کشاورزی  بود .

سلوکیها بوروکراسی عهد هخامنشی را از بین بردند و به جای آن تشکیلات سیاسی اقتصادی را ایجاد کردند .

دوره اشکانیان :

در این دوره نظام اداری حکومتی آنها نقاط ضعف بسیاری وجود داشت . سپاهی که زیر نظر پادشاه بود کوچک بود و عناوین و القاب بسیار زیاد و مورد اختلاف است .

و این ؟؟؟  بر این است که یک سازمان استوار و متمرکز و  واحد مانند سازمانهای رومی بر پا نبوده است .

                             ؟؟؟؟؟؟

    اعضای ؟؟؟ مجلس مشورتی

     مجلس روحانیون و بزرگان



 

امور اقتصادی      شهربانان      استانداران       مرزبانان   ؟؟؟؟؟


پایه ریزی مدیریت در نظام ادای

ساسانیان

 

از 5 /5 قرن که از سقوط هخامنشیان می گذشت قدرت ایران دوباره به دست قوم پارس افتاد ( تقریباً در سال 208 م ) و تشکیلات حکومتی و اداری دوباره نظم یافت .

در این زمان ( تقریباً 90 هجری ) با برگزیدن دین زرتشت به عنوان دین رسمی پرستش زمین و خاک شکل اولیه خود را از دست داد و دولت تاحدی سازمان یافت .

یک سری روابط و ضوابط در ساخت و از شواهد و نوشته ها مشخص می شود که مدیریت و نظام اداری در زمان ساسانیان  پایه ریزی می شود .

با توجه به چگونگی ساخت آتشکده در ایران به این نکته می رسیم که در ابتدا موضوع بر پایی بنای معابد و توزیع آنها از نظامی پیروی نکرد که منطبق بر مدیریت آن باشد و نیازهای موضعی به مقیاس سرزمین محدود باعث آن شده و از آن زمان به گفته دکتر معین یک حکومت و سلطنت مرکزی در آنها دیده نمی شد . اما چنین به نظر می رسد که موضوع مهم بر پاداشتن و جایگزینی کردن معابد زرتشتیان در ایران دوران های بعد طبع اداری و تشکیلاتی نیز داشته اند .

در زمان ساسانیان اولین حکومت متمرکز به معنای واقعی تشکیل شد و موضوع مدیریت در امور ؟؟؟ . آنها تشکیلات اداری مملکت را دارای قوام و ثبات کاملی کردند که تا آن زمان سابقه نداشت .

همگان اداری                     در دوره ساسانیان نظام اداری تحت نظر شخص شاه بود و پادشاه به عنوان خدا شناخته می شد . در این دوره قسمت رسیدگی به امور اداری در فضایی در کاخ ساسانیان قرار داشت .

  شاهزادگان ؟؟؟ شاهی ، شاهزادگان امرای بزرگ

  روسای هفت خاندان بزرگ و شاهزادگان آن

پادشاه و فرمانده کل نیروهای مسلح            بزرگان و اشراف و ؟؟؟؟؟ خاص

آزادان و؟؟؟؟؟ درجه دوم  و ؟؟؟؟؟؟

روستائیان و پیشه ؟؟؟؟ و صاحبان صنایع و مردم عادی

   روحانیون یا ؟؟؟؟ Araven 

  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ Arteshtaran

طبقه بندی کهن زرتشتی ؟؟؟ پادشاه      دبیران  Dibheran  

                                                  کشاورزان ( واسترپوشان )  vastryoshan

                                                   صنعتگران ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

در زمان ساسانیان در دیوان مرکزی از چند دیوان تشکیل می شوند . در این ادارات نظم و ترتیبی عامل حکم فرما بود .اطلاع مستقیمی راجع به تعداد دیوانها و حدود صلاحیت هر یک از آنها دردست نداریم . همین قدر می دانیم که پادشاه هند مهر مختلف داشت یکی برای دفترخانه سری ( مخفی ) دیگری برای دبیرخانه ، یکی برای محکمه جنایی ودیگری مخصوص توزیع نشان و اعطای ؟؟؟؟ و دیگر متعلق به امور اقتصادی .

از این رو می توانیم حدس بزنیم که به همین اندازه هم دیوان وجود داشته است .[10]

دوره اسلامی بنابر این راهکارهایی برای عدم تمرکز فضاهای اداری در دیوان به وجود آمد .

وقتی که عباسیان بر ایران حاکم شدند تشکیلات اداری ایران بسیار جدی تر مطرح شد ، زیرا خود اعراب نیز پیش زمینه ای درباره امور دیوانی داشتند [11]. ایران نیز جز اصول کارشناسان امور دیوانی بود ، بدین ترتیب دیوانهای مختلفی برای اداره امور مختلف حکومتی پدید آمد .

1 ـ دیوان عطا                   2 ـ دیوان ؟؟؟؟                  3 ـ دیوان جند         4 ـ دیوان برید             5 ـ دیوان وسائل که مهمترین آنها بود                     6 ـ دیوان صدقات [12]

 

 

پی ریزی دقیق و حساب شده امور اداری

دوره صفویه

 

دراین زمان دین اسلام رسمیت یافت و مردم از پادشاهان صفوی بسیار حمایت می کردند و آنها را پاک و مقدس می دانستند و در این زمان مشاغل متعدد اداری به وجود آمد .

در این زمان نظارت امور استانهای مملکت در دیوان ممالک متمرکز گردیده ، اگر چه در عمل نمی  توان که این دیوان  نظیر ( وزارت کشور ) و به کلی دور از منافع و نظرات  شاه بود . یعنی مستقلاً بکار می پرداخت ، اما باز انتصاب مادام العمر حکام ، علقه و سنخیت آنان با استان تحت حکومتش خویش و ترتیب کار دستگاه اداری گونه ای اعتماد واطمینان به ساکنین استانها می داد .

« روش عمومی اداری صفویه عبارت است از : ایجاد بین قوا و نیروهای موجود در ادارات وبه وجود آوردن نظارت کنندگان مستقل در آن سازمانها است » [13]

گفته شاردن « دستگاه اداری دولت صوفی بسیار ؟؟؟ و پیچیده بود و مقصود و هدف آن عبارت بود از برقرار یک نظارت دقیق بر جریان ؟؟؟؟ امور و بعلاوه ارضاء امیال و خواهشهای  بعضی ارباب منصب و مقام »

او می گوید : « جریان امور اداری ایران بسیار ؟؟؟؟ است ولی تنها چیزی که می توانیم با اطمینان بگویم این است که هرچیز در آنجا  چنان دقت و ترکیب صحیحی دارد که هرکس هر وقت که بخواهد ممکن است اطلاع دقیق و صریح از آنچه شاه خواهد  کرد و وقت که باشد به دست آورد .» [14]

از مطالعه درباره امور صفوی چند نکته مهم در انجام ا مور اداری آن دوره می توان استخراج کرد که در  موفقیت ای دوره نقش مهمی داشته است .[15]

1 ـ رضایت مردم از امور اداری و رسیدگی به مشکلات آنها و جلب اعتماد ایشان

2 ـ ایجاد نظارت دقیق بر کارهای افراد منسوب شده در  امور اداری

3 ـ دسته بندی امور و واگذاری دو بخش زیر نظر یک فرد یاگروهی از افراد

4 ـ انعطاف پذیری و تشریک مساعی در امور درباری

5ـ «‌ وجود  وزیر و وکیل و رئیس دیوان عالی بعد از پادشاه که می توانستند زمان امور رادردست گیرند »[16]

                             کوتوال

سرداران

؟؟؟؟؟

مستوفی

خلفاء :                                       ضابطان

ریش سفیدان

کد خدایان

راهداران

کلانتران

داروغکان

 

مکان اداری : در این زمان دیوان ها گاهی قسمتی جدا از کاخ بودند که با ورودی های فرعی به آن راه می یافتند .

به گفته استاد یوزسکی قسمت دیوانیان از دری وارد  قصر می شوند که به قسمتی از قصر هم راه داشت و به قسمت خاص راه می یافت و آن را خلوت خانه می نامیدند .

از زمان صفویه بعد بیشتر دیوان خانه ها معمولاً در بدنه میدانهای اصلی شهر قرار می گرفتند که این خود نشانه حضور فضاهای اداری دربافت خود مردم و پیوندشان با مردم است که در این باره بسیار از زمان صفویه در اواخر صفویه وبعد از آن نیز امور ایران و اوضاع اداری وضعیت سامان یافته ای به آن شکل نگرفته است .

 

« به طور کلی احوال اداری ایران مخصوصاً در دوره قبل از صفویه ترتیب دیوان خلاصه می شود ، از عهد صفویه و به بعد از آن ترتیب دیوان تا حدی تفاوت یافته است ولیکن تاریخ احوال اداری ایران در واقع روی هم رفته عبارت است از تاریخ دیوان »[17]

 


سازمان دهی دولت به شکل نوین

در ایران معاصر بر اساس مدارک موجود اولین سازماندهی دولت به شکل نوین در زمان ناصرالدین شاه قاجار انجام گرفته است . در این سازماندهی نظام اداری کشور در قالب 11 وزارتخانه که در راس آنها پادشاه و صدراعظم قرار داشت به انجام امورات مختلف مرکز و ایالات می پرداخت . [18]

« هر چند به مرور زمان در سازمانهای دولتی ایران تغییراتی صورت گرفته است اما از نظر ساختاری نظام اداری کشور تحویل نیافته است ، چرا که نظام اداری از نظام اقتصادی اجتماعی کشور تبعیت می کند و به دلیل شکل گیری نظام اداری در عصر امتیازات عصری که استعمارگران انگلیس و روس میانداران عرصه حاکمیت در ایران بودند و زمامداران وقت منابع کشور را نه برای مدت کوتاه بلکه برای دوره های تا 60 ساله تسلیم بیگانگان می نمودند . ساختار آن بالطبع با نیازهای استقلال و توسعه کشور بنیان گذاری نشده است .

در دوران پهلوی نیز فقط تغییر شکلی در حاکمیت سلطه و استمرار وتشدید آن صورت گرفت ونه فقط تحولی در ساختار اقتصادی اجتماعی بوجود نیامد بلکه بدلیل اهمیت یافتن نقش نفت در اقتصاد کشور  و دستیابی به درآمدی سهل الوصول تر از ؟؟؟/ و مالیات روز به روز نظام اداری کشور به تبعیت ساختار وابسته به نفت اقتصادی ، اجتماعی بیش از بیش نفتخوارتر شد .[19]

؟؟؟ که شکل گیری سازمانهای دولتی ایران منافع گروهی نفوذ همواره لحاظ می شده است و این شکل گیری بر پایه امور عقلانی هرگز صورت نگرفته ، همچنین کاهش و افزایش کارمندان ، تغییر مدیریتها و ... بر اساس اصول علمی تحقق نیافته و هدفهای سود جویانه گروهی خاص دنبال می شده است .

وضعیت تشکیلات اداری در ایران امروز :

در زمان انقلاب این نارسائی خود را نمایاند و نهادهای انقلاب اسلامی که ابتدا با رعایت متناسب بین ظرف و مظروف تکوین یافتند لیکن با مرور زمان به لحاظ عدم ایجاد تحول اساسی در ساختار اقتصادی ، اجتماعی و بدلیل رهبریت مجموعه نظام اداری به وسیله تشکیلات قبل از انقلاب ، علی رغم نیاز روز افزون کشور قادربه ایجاد تحویل در نظام اداری کشور نشده اند و به همین دلیل کل نظام اداری کشور با وجود ایجاد تغییرات زیاد در تشکیلات و عناصر آنها همچنان تحول نیافته باقی مانده و به عنوان یکی از تنگناهای اساسی توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ایران  محسوب می گردد .

وضع فعلی نظام اداری کشور به اختصار این گونه می توان توصیف کرد :

1 ـ مجلس شورای اسلامی                    2 ـ مجلس تشخیص مصلحت

3 ـ مقام رهبری سران                4 ـ سه قوه هیئت وزیران

5 ـ  ریاست جمهوری                            10 ـ 9 شورا در سطح مالی

11 ـ 17 شورا در سطح بین بخشی         12 ـ 38 شورا

13 ـ 126 مجمع                          14 ـ وزراء

در نظام سازمانی دولت 24 وزارتخانه فعالیت دارند که نسبت به نقل از انقلاب 5 وزارتخانه افزایش یافته است .

از نظر جغرافیایی تراکم دستگاه های دولتی در سطح وزارتخانه ها و سازمانهای مستقل در تهران 100 درصد و تراکم سازمانها و شرکتهای دولتی 68 %  می باشد .

این مسئله مشخص می سازد که اکثر خدمات به صورت متمرکز در تهران به افراد جامعه ارائه می شود . [20]

نتیجه گیری :

1 ـ تاریخ همواره نشان گر این است که ساختار اقتصادی ـ اجتماعی جامعه با ساختار اداری در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند . ساختار اداری منظم و مطلوب                  وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی مطلوب

2 ـ مسائل سیاسی در امور اداری بسیار تاثیرگذار هستند و بالعکس ( پادشاهان و وزراء  و ... )

3 ـ در هر دوره ای که ادارات به مردم نزدیک تر شده اند و به حل امور ایشان پرداخته اند و بیشتر به سوی مردم متمرکز بودند و یا حداقل این گونه نشان می دادند . ما نند دوره صفویه مردم راضی و خشنود بودند و امور اداری بسیار دقیق و با برنامه ریزی پیش رفته است .

رضایت مردم و شریک مساعی مردم با ادارات                     موفقیت و کارآیی بیشتر جامعه و اقتصاد .

4 ـ لیکن نکته در آخر استنتاج می شود که سازمان دولتی ایران مطابق با نیازهای واقعی پکشور و معیار عقلانیت شکل نیافته است .



[1]  - برگرفته از مدیریت در ایران باستان غلامرضا جوادی ص 24

[2]  - مادها گروهی بودند از اقوام آسیایی که به قسمت گردستان و آذربایجان کنونی مهاجرت کردند احتمالاً قرن 10 پیش از ؟؟؟؟؟؟؟

[3]  - همسایه ؟؟؟؟ 745تا 645 پیش از میلاد با دولت ؟؟؟؟

[4]  - ص 57 ، پاراگرفا 2 ، همان منبع

 

[5]  - برگرفته از کتاب معماری ایران اثر آرتور پوپ

[6]  - کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی ، ترجمه دکتر محمد مقدم فصل 9

[7]  - ر .ک ضمیمه

[8]  - ص 173 کتاب مدیریت در ایران باستان

[9]  - در تقسیمات اداری حاکمان منصوب ساتراپ ( شهرستان سلوکیان ) ( ؟؟؟؟؟ هخامنشی ) در راس قرار داشتند .

ساتراپ نشین ........ اپارخی .........  هیپارخی ......... استاتها  . اپارخی مهمترین سازمان اداری شاهنشاهی سلوکی بودند .

[10]  - ز ن مدیریت در ایران باستان غلامرضا جوادی ص 333 پاراگراف 3

[11]  - درزمان خلیفه اول چون  دوران  خلافت کوتاه بود فرصت و ضرورت تحول در امور اداری و برنامه ریزی نبود ولی در زمان عمر این نیاز پیدا شد که در سال 15 هـ . ق پیشنهاد استفاده از امور دیوانی به مدل ایرانیان توسط مرزبانان عمر که ایرانی بود داده شده و مشکلات اداری اعراب راحل کرد و از آن پس اعراب نیز دارای دیوان بودند که بیشتر به زبان فارسی نوشته می شد

[12] - کتاب تاریخ ایران اسلامی از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی رسول جعفریان ص 336 پاراگراف 3

 

[13] - به گفته استاد مینورسکی خاورشناس معروف در کتاب تذکره الملوک

[14]  -  جلد 5 سفرنامه ص 444 تا 451

[15]  - برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کتاب سازمان تشکیلات اداری صفوی استاد مینورسکی ترجمه مسعود رجب نیا

[16]  - برگزیده از کتاب صفویه از ظهور تا زوال . رسول جعفریان دفتر 4 ص 95

[17]  - تاریخ ایران بعد  از اسلام ص 123 پاراگراف دوم

[18]  - مجموعه قوانین بودجه برنامه و سایر قوانین مصوبات مربوط

[19]  - برگرفته از کتاب سمینار بررسی مسائل اداری ایران دکتر باقر مدنی .

[20] - استخراج پیوست از قانون برنامه اول اقتصادی  ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ص 21 و 31

عصر ملوک الطوایف دوره اول تا استقرارمرابطین


عصر ملوک الطوایف دوره اول تا استقرارمرابطین

 

منصورمحمدبن ابی عامر حاجب سلطان خردسال هشام موید کم کم قدرت را قبضه کرد.

 

پس ازمرگ منصورو نیزمرگ پسرش مظفرشعله های انقلاب زبانه کشید وعصرملوک الطوایف آغاز  گردید.

 

عصر ملوک الطوایف دوره اول به سه دوره تقسیم می گردد:

 

الف)از ظهور فتنه در سال(399ه.ق/1008م)و آغاز نزاع و کشمش در میان نامزدان خلافت است.

 

ب)از سال 423ه.ق برابر با 1031م آغاز می گردد که سال انقراض خلافت اموی به دست اشراف قرطبه و

 

در پیشاپیش آنان ابوالیدبن جهور است.از این هنگام عصر ملوک الطوایف آغاز گردید.

 

ج)هرج ومرج کوتاهی است که در طی آن اهالی اندلس هر چه بیشتر از زیان های به بار آمده آگاهی یافتند.

 

 

 

 

سه دوره ملوک الطوایف اندلسی از دیدگاه محمدعبدالله عنان و زامباور

 

1_ملوک الطوایف دوره اول از 422ه.ق تا 480ه.ق مجموعا"بین65تا75سال و به قولی113سال در نهایت

 

این ملوک با اختلاف زمانی کم به دست مرابطین از بین می روند.

 

2_ملوک الطوایف دوره دوم از539ه.ق تا 555.

 

3_ملوک الطوایف دوره سوم از620ه.ق تا 685ه.ق بدون حکومت بنی نصر در غرناطه که حدود65سال به

 

طول می انجامد.

 

اگر قرار باشد دولت بنی نصر در غرناطه(گرانادا)را در نظر گیریم مجموعا"277سال ملوک الطوایف دوره

 

سوم خواهد بود.

 

 

ملوک الطوایف دوره اول407تا480ه.ق از دیدگاه دکتر حسین مونس

 

 

1_بنی حمود407_499توسط مرابطین ساقط شدند.

 

2_بنی عباد در اشبیلیه _414_seville484توسط مرابطین ساقط شدند.

 

3_بنی زیری یا بنی مناد در غرناطه و مالقه توسط مرابطین ساقط شدند.

 

4_بنی برزال در قرمونه در امارات بربری در جنوب اندلس توسط مرابطین ساقط شدند.

 

5_رنده(بنی یفرن) توسط مرابطین ساقط شدند.

 

6_بنی مورونmoron(یا مورون یا بنی دمر)نوح و ابو مناد محمد بن نوح توسط مرابطین ساقط شدند.

 

7_بنی خزرون در شذونه و ارکش توسط مرابطین ساقط شدند.

 

8_البکریون در ولبه و شلطیش توسط مرابطین ساقط شدند.

 

9_بنی یحیی در لبله توسط مرابطین ساقط شدند.

 

10_بنومرین در شلب به دست سانچو اول افتاد که توسط مرابطین ساقط شدند.

 

11_ابو عثمان سعید بن هرون_محمد بن سعید(العرب)در شنت ماریه توسط مرابطین ساقط شدند.

 

12_ابن طیفور در مارتله436 توسط مرابطین ساقط شدند.

 

13_بنو رزین در سهله 402تا413 ه.ق توسط مرابطین ساقط شدند.

 

14_بنوالقاسم(بنی قاسم)در الفنت توسط مرابطین ساقط شدند.

 

15_بنی جهور در قرطبه توسط اشبیلیان از بنی عباد ساقط شدند.

 

16_بنی الافطس ابومحمدعبدالله بن مسلمه تجیبی وابوبکرمظفرمحمد بن عبدلله توسط مرابطین ساقط  شدند.

 

17_بنی ذی النون (زنون)در طلیطله به دست آلفونسو ششم شاه لیون leon.

 

18_العامریون (بنی عامر) در بلنسیه سقوط به دست مرابطون پس از مسیحیان .

 

19_بنی صمادح (غلامان عامری) سقوط به دست مرابطون پس از مسیحیان .

 

20_خیران صقلبی(از غلامان عامری)در مرسیه.

 

21_بنی تجیب در سرقسطه 410_536 به دست مسیحیان ساقط شدند.

 

22_بنی هود در لارده و سرقسطه که لارده از سرقسطه جدا شد.

 

امرای جزیره میورقه

 

1_موفق ابوالحسن مجاهدین یوسف علی عامری

2_موید

3_عبدالله

4_اغلب

5_سلیمان بن مشقیان

6_مرتضی  عبدالله

7_ناصرالدوله مبشربن سلیمان عامری

 

 

 

 

 

ملوک الطوایف دوره دوم

 

فاصله حکومت بین مرابطین و موحدین(انقراض مرابطین و استیلای موحدین حدود 17 سال) ملوک

 

الطوایف دوره دوم نامیده اند که عبارتند از:

 

1_بلنیسه.مروان بن عبدالله.ابن مردنیش(ابن اسعد).عبدالله بن عیاض

 

2_قرطبه.منصوربن محمد و سیف الدوله

 

3_مرسیه(ابن عیاض.ابن فرج.ابن اسعد)وسپس بنی هود

 

4_مارتله(ابن قسی وسد زای بن وزیر

 

5_جزیره میورقه.محمد بن علی بن اسحاق بن غانیه

 

اسحاق بن محمد بن غانیه

طلحه بن محمد بن غانیه

علی بن اسحاق بن محمد

یحیی بن اسحاق بن محمد

عبدالله بن اسحاق محمد

 

 

ملوک الطوایف دوره سوم

 

ملوک الطوایف دوره سوم مجموعا"277 سال دوام یافت.

 

1_ مرسیه بنی هود

 

2_نبله(لبله)niebla  ابن محفوظ

 

3_بلنسیه

 

4_غرناطه بنی نصر (بنی نصر یا بنی احمر فردیناند پادشاه آراگون)

 

5_منورقه 630_685 ابو عثمان سعید بن حکم قرشی ملقب به مجارف

 

 

ملوک الطوایف دوره اول به تفصیل

 

بنی حمود

در مالقه.قرطبه. اشبیلیه و جزیره خضراء

 

 

 

 

 

در قرطبه:

 

1_علی الناصرلدین الله بن حمود بن میمون

 

ابتدا مالک مالقه شد رو به قرطبه نهاد و محمدبن سلیمان وبربریانش را شکست داد توسط صقالبه در حمام

 

کشته  شد.

 

2_قاسم بن حمود امیر قرطبه شد و در سال 431 ه.ق کشته شد.

 

3_یحیی بن علی بن حمود در قرطبه در 427کشته شد.

 

4_ادریس بن علی بن حمود در مالقه و قبلا" در سبته ceute و برطنجه Tangier نیز حکومت داشت .در

 

نهایت به دست محمدبن اسماعیل بن عباد از بین رفت.

 

بنی حود به امرای مومنین ملقب بودند.

 

5_الحسن بن یحیی بن علی بن حمود

 

6_ادریس بن یحیی بن علی بن حمود

 

7_المهدی بالله محمد بن ادریس بن یحیی بن علی بن حمود

 

8_الموفق بالله ادریس (سوم)بن یحیی بن ادریس بن علی بن حمود

 

9_المستعلی بالله محمد بن ادریس بن یحیی بن علی بن حمود

 

10_المهدی یا (المعتصم) محمد بن قاسم حمود

 

11_الواثق قاسم بن محمد بن قاسم بن حمود

 

 

 

دولت بنی جهور

 

 

1_پس از خلع هشام در سال 422 ه.ق جهور بر قرطبه دست یافت .

 

2_محمد بن جهور پس از پدر به خوبی تدبیر امور کرد.

 

3_عبدالملک بن محمد بن جهور پس از پدر به مد 11 سال حکومت کرد که به دست بنی عباد بر افتاد.

 

 

 

 

 

 

بنی جهور یا حکومت جماعت (12 سال)

 

 

نفوذ جهور علاوه بر قرطبه شامل شهرهایی چون جیان و ابده و بیاسه و مدور و ارجونه و اندوجر نیز بود.

 

او به تنهایی ریاست نمی کرد. و فرمان ها را به نام "جماعت" صادر می کرد.

 

او رسیدگی جدی به امور بیت المال داشت و افرادی موثق را برای این منظور گماشته بود.

 

این بسام در الذخیره او را به بخل و امساک متهم کرده است و گوید که او به جز این عیب  عیب دیگری

 

نداشته است. فرزند جهور نیز راه پدر را پی گرفت.

 

معتد پسر خود ظافر را به حکومت قرطبه گذاشت ولی او در فتنه موسی عکاشه بربری کشه شد که پس از

 

او برادرش مامون فرزند معتد جای او را گرفت تا روزی که او هم به دست مرابطین کشته گشت و قرطبه به

 

تصرف آنها در آمد.

 

 

 

بنی عباد در اشبیلیه

 

 

1_الموید بالله:ابوالقاسم محمد قاضی اشبیلیه فرزند ابوالولید اسماعیل بن قریش بن عباد قاضی اشبیلیه و

 

قرطبه بود.

 

2_المعتضد:ابو عمر و بن عبادبن محمد بن اسماعیل او جوانی 26 ساله بود که از سال 434 تا 461 ه.ق بر

 

اشبیلیه حکومت کرد.

 

3_المعتمد:ابوالقاسم محمد بن عباد بن محمد اسماعیل

 

پدر الموید بالله به نام اسماعیل بن عباد در روزگار المنصور بن ابی عامر منصب قضا داشت.

 

پس از او پسرش ابوالقاسم محمد نیز جانشین او به عنوان قاضی اشبیلیه بود.

 

او با نرمی و مدارا و با حوصله حکومت کرد.المعتمد از مرابطین بر ضد آلفونسوی ششم کمک خواست.

 

 

 

 

 

 

 

 

علل انحطاط و تضعیف مسلمانان در اندلس

چگونگی سقوط خلافت امویان در اندلس

 

 

ابن حیان در مقدمه تاریخ بزرگ خود آورده است "می توانیم بگوییم که قطعه قطعه شدن اندلس .ضربتی

 

چنان سهمگین بود که اندلس هرگز نتوانست از زیر آن کمر راست کند.

 

در واقع عصر ملوک الطوایف بیش از هفتاد سال طول نکشید.

 

 

 

علل سقوط خلافت امویان در اندلس

 

 

 

1_عدم اعتقاد و ایمان به مبانی اسلام.

 

2_قیام های مکرر بربر علیه حکام و مردم اصلی سرزمین اندلس.

 

3_توطئه مداوم مسیحیان و کلیسا علیه مسلمانان.

 

4_بد رفتاری و تبعیض حکام اموی اندلس بین اقوام مختلف در اندلس و اختصاص بعضی از امتیازات به

 

عده ای خاص.

 

5_خود کامگی و فساد در زمینه های مختلف توسط درباریان و حکام.

 

 

 

 

منبع:

کتاب جغرافیای تاریخی اندلاس

تاریخ اسلام


مقدمه

دوره ساسانیان را می‎توان، عصر تکوین امپراطوری ایران قبل از اسلام دانست. این امپراطوری که در عهد هخامنشیان بنیان گذاری شده و نیمی از سرزمینهای جهان باستان را از آن خود کرده بود، در عهد ساسانیان به اوج خود رسید و عنوان یکی از دو امپراطوری بزرگ جهان را به خود اختصاص داد.

در هر امپراتوری لازم تحصیل منابع مادی، به منظور تأمین مقاصد توسعه طلبانه چه داخلی و چه خارجی-سیاست تجاوز است، و این اصل، از همان آغاز، موجبات فروپاش امپراتوری‎ها را همین اصل مهم فراهم ساخته است. طبعاً امپراطوری ساسانی هم از این قاعده مستثنی نبوده است.

سردمداران این امپراتوری برای پیشبرد اهداف توسعه طلبانه‎شان، نیاز مبرم به منابع مادی دانستند و برای تحمیل این منابع مادی، بر جامعة تحت سلطه خود فشار وارد می‎آورند و آن را در مقابل عوامل گوناگون، آسیب پذیر می‎ساختند.

فتح نهاوند

سپاه ایران نیز به سرداری فیروزان یا مردان شاه، ساز و برگ بسیار آماده کرده بودند. دو لشکر در نزدیک نهاوند خیمه زدند و چندی در برابر یکدیگر نشستند. چون ایرانیان جنگ را نیاغازیدند و هر روز نیز به آن ها از هر سوی کشور مدد می‎رسید، عریان ستوه گشتند و به هراس افتادند و رأی چنان دیدند که باید آوازه دراندازند که خلیفه مسلمانان در مدینه مرده است و باید سپاه جنگ ناکرده باز گردد چنین کردند و آهنگ بازگشت نمودند. ایرانیان از سنگرها و قلعه‎های خویش برآمدند تا عربان را دنبال کنند و بدین بهانه پراکنده شدند، تا به تازیان رسیدند تازیان برگشتند و جنگی سخت در پیوستند و چند روز بکشید و از هر دو سوی خلقی بسیار کشته شد. سرانجام سپاه ایران بشکست و بگریخت و نهاوند نیز به دست عرب افتاد. از آنجا راه همران و آذربایجان رفتند و دیگر ایرانیان را بیش یارای مقاومت نبود. فتح نهاوند در واقع راه تصرف تمام ایران را بر روی اعراب بگشود و این آخرین مقاومت منظم بود که دولت ساسانی در برابر تازیان از خود نشان داد. از این پس دیگر نه دولتی در کار بود و نه کشور). همه چیز به دست عرب افتاده بود. سال بعد همدان و کاشان و اصفهان و استخر نیز به دست تازیان افتاد و یزدگرد از فارس به کرمان و از آنجا به سیستان رفت و سرانجام به مرد کشید.

در فتح نهاوند آخرین بازماندة گنجهای خسروانی نیز به دست فاتحان افتاد. پس از آن نیز دیگر ایرانیان را ممکن نشد که لشکری فراهم آورند و در برابر عرب درایستند. همه چیز و همه جا، در دست عرب بود و از این روی بود که عرب این پیروزی را فتح الفتوح خواند.

آغاز یک فاجعه

سقوط نهاوند در سال 21 هجری، چهارده قرن تاریخ پر حادثه و با شکوه ایران باستان را که از هفت قرن قبل از میلاد تا هفت قرن بعد از آن کشیده بود پایان بخشید. این حادثه فقط سقوط دولتی با عظمت نبود، سقوط دستگاهی فاسد و تباه بود. زیرا در پایان کار ساسانیان از پریشانی و بی‎سرانجامی در هم کارها فساد و تباهی راه نداشت. جور و استبداد خسروان، آسایش و امنیت مردم را عرضة خطر می‎کرد و کژخویی و سست‎رایی موبدان اختلاف دینی را می‎افزود. از یک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می‎انداخت و از دیگر سوی، نفوذ دین ترسایان در غرب و پیشرفت آیین بودا در شرق قدرت آیین زرتشت را می‎کاست.

روحانیون نیز چنان در اوهام و تقالید کهن فرو رفته بودند که جز پروای آتشگا‎ه‎ها و عواید و فواید آن را نمی‎دانستند و از عهدة دفاع آیین خویش هم برنمی‎آمدند.

وحدت دینی در این روزگار تزلزلی تمام یافته بود و از فسادی که در این اخلاق موبدان بود،‌هوشمندان قوم از آیین زرتشت سرخورده بودند و آیین تازه‎ای می‎جستند که جنبه اخلاقی و روحانی آن از دین زرتشت قوی‎تر باشد و رسم و آیین تازه‎ای می‎جستند که جنبه اخلاقی و روحانی آن از دین زرتشت قوی‎تر باشد و رسم و آیین طبقاتی کهن را نیز در هم فرو ریزد. نفوذی که آیین ترسا در این ایام، در ایران یافته بود از همین جا بود. عبث نیست که روز به ین مرزبان، یا چنان که بعدها خوانده شد،‌سلمان فراسی آیین ترسا گزید و بازخرسندی نیافت. ناچار در پی دینی تازه در شام و حجاز می‎رفت. باری از این روی بود که در این ایام زمینة افکار از هر جهت برای پذیرفتن دینی تازه آماده بود و دولت نیز که از آغاز عهد ساسانیان با دین توأم گشته بود، دیگر از ضعف و سستی نمی‎توانست در برابر هیچ محله‎ای تاب بیاورد. و بدین گونه، دستگاه دین و دولت با آن هرج و مرج خون آلود و آن جور و بیداد شگفت‎انگیز که در پایان عهده ساسانیان وجود نداشت. دستگاهی پریشان و کاری تباه بود که نیروی همت و ایمان ناچیز‎ترین و کم‎مایه‎ترین قومی می‎توانست آن را هم بپاشد و یکسره نابود و تباه کند. بوزنطیه یا چنان که امروز می‎گوید: بیزانس که دشمن چندین سالة ایران بود نیز از بس خود در آن روزها گرفتاری داشت نتوانست این فرصت را به غنیمت گیرد و عرب که تا آن روزها هرگز خیال محله به ایران را نیز در سرنمی‎پرود جرأت این اقدام را یافت.

بدین ترتیب، کاری که دولت بزرگ روم یا آیین قدیم ترسایی نتوانست در ایران از پیش ببرد، دولت خلیفة عرب با آیین نو رسیدة اسلام از پیش برد و جایی خالی را که آیین ترسایی نتوانسته بود پر کند، آیین مسلمانی پر کرد. بدین گونه بود که اسلام بر مجوس پیروزی یافت.

انقراض دولت ساسانی

در فاصلة چهار سال، تقریباً کشور ایران ده شاهنشاه دید. عاقبت یکی از خلاف خسروپرویز که پسر شاهزاده شهریار بود و یزدگرد نام داشت. یزگرد در استخر فارس متواری میزیست. بزرگان استخر او را پادشاه خواندند و در آتشکده آنجا، که معروف به آتشکده اردشیر بود، تاج بر سرش نهادند. هواخوهانش جانب تیسفون روی آوردند، و بیاری ستم، سپاهند سابق الذکر، آن شهر را گرفتند و فرخ‎زاد خسرو را هلاک کردند. باین ترتیب هم کشور ایران، برای آخرین بار، در زیر فرمان یزدگرد سوم درآمد، و صورت واحد گرفت. در این زمان رجال مقتدر عبارت بودند از رستهم (Rustahm) و برادرش فرخ‎زاد که منبعد دریگ بذ (Dariahbady) (ریاست امور در بارولنتتف) و زاذویه (Zadhoe) رئیس خدمه، همین شخص بود، که سابقاً فرخ زاد خسرو را بتخت نشانید.

(اوضاع دولت ساسانی بر این منوال بود، که از بیابان عربستان، لشکرها از عرب بادیه نشین وحشی و بی تمدن، که تعصب مذهبی و روح غارتگری محرک آن بود، بفرمان عمرین خطاب، که از رجال سیاسی درجه اولی بشمار است، به ایران رو نهادند)

علت این که قومی وحشی، چون عرب بیابانی،‌در ظرف مدت قلیلی توانست، که دولتی صاحب تأسیسات نظامی، مانند دولت ساسانی، را از میان بردارد، اغتشاش و فسادی بود، که بعد از خسروپرویز در هم امور ایران رخ داد. این احوال نتیجه سیاست نظامی جدیدی بود، که از زمان انوشیروان در پیش گرفتند. تحولاتی، که در طی این مدت رخ داد کشور را بطرف تسلط سرداران لشکر سوق می‎داد. هر سپاهبذ یا والی ایالت خود را مانند روزگار قدیم، بمنزله اقطاع و تیول موروثی تصور میگردد، و خود را ار ملوک الطوایف قدیم می‎شمرد، مخصوصاً پس از آن که خاندان سلطنتی بانحطاط عامل افتاد، این تصور قوت گرفت. سپاهبذ فرخ هرمزد می‎خواست یا عقد کردن ملکه آزرمیدخت بپادشاهی نایل آید، اگر چه این آرزو زندگانی او را بر باد داد، ولی پسرش رستم انتقام او را کشید. مورخان ارضی این پدر و پسر را ایشخان آذربایجان خوانده‎اند که در زبان ارضی یعنی «پرنس» است.

(تسلط سرداران و ولات آخرین دوره تحولات سیاسی عهد ساسانیان است، اما این ملوک الطوایفی جدید وقت پیدا نکرد، که کاملاً‌ ریشه فرو برد و ثابت شود، حمله عرب اساس آنرا برانداخت. با وجود این مرزبان مرو، و مروالسرور، و سرخس، و کهستان در این موقع تقریباً مستقل بودند.

رستهم، که در این وقت نایب السلطنه حقیقی ایران محسوب گشت، مردی صاحب نیروی فوق‎العاده و مدیری با تدبیر و سردرای دلیر بود. او کاملاً از خطر عظیمی، که در نتیجه حمله عرب به کشور ایران روی آورده بود، اطلاع داشت، پس فرماندهی کل نیروی لشکری را به عهده گرفت و در دفع دشمن جدید کوششی دلیرانه کرد.

سپاهی بزرگ در پیرامون پایتخت حاضر شد. اما خلیفه عمر دست پیش انداخت. در سال 626 سپاه ایران، در قادسیه، - نزدیک حیره، با سعدبن وقاص سردار عرب روبرو شد. جنگ سه روز طول کشید و بشکست ایرانیان خاتمه ایفت. رستم، که شخصاً حرکات افواج ایران را اداره می‎کرد، و در زیر خیفه نشسته و درفش کاوپان را در برابر خود نصب نموده بود، کشته شد، و درفش کاویان، که نمودار شوکت و قدرت ایران بود، بدست عرب افتاد.

پس از این فتح بزرگ، مسلمانان حیره را گرفتند. بعد بجانب تیسفون روی نهادند. در سال 647 و به اردشیر بعد از دو ماه محاصره مسخر شد. ساکنین آن، که از گرسنگی جز رمقی نداشتند، خود را به تیسفون انداختند، که در جناب سیار دجله بود. یزدگرد با دربار و حرمساری خود از پایتخت گریخت، در حالیکه «هزار نفر طباخ، و هزار تن رامشگر، و هزار تن یوزبان، و هزارتن بازبان، و جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند؛ و شاهنشاه این گروه را هنوز کم میدانست» نخست یزدگرد بحلوان رفت و در آنجا هم چون از حمله غرب فارغ نبود، به داخل کشور ماد شتافت. جماعتی بسیار از ساکنان تیسفون همه دارائی را رها کردند تا شاید جان به سلامت ببرند.

(شاهنشاه آخرین کوشش خود را کرد، و از همه اقطار کشور لشگر خواست. سرداری سالخورده بنام پیروزان را فرماندهی کل سپاه دارد که در سال 642 با عرب در نهاوند مقابل شد. جنگی سخت رخ داد ولی شکست به ایرانیان افتاد. پیروزان بدست خصم اسیر و مقتول شد. آن گاه کشور ما در برابر حمله مسلمانان بیمانع گشت و اثری از رشکر شاهنشاهی نماند. دفاع ایالات  ایران بعهده مرزبان و سیار امراء محلی قرار گرفت و بعضی از این سرداران مثل هرمزدان در خوزستان مقاومتی سخت ولی بی‎فایده، نشان دادند) همدان وری مسخر لشگر گردید، بعد نوبت به آذربایجان و ارمنستان رسید. یزگرد خود را به اصفهان کشیده بود و در آنجا با گروهی کثیر از واسپوهران میزیست. چنین پیداست، که این شهر در پایان دوره ساسانی مرکز واسپوهران ایران محسوب می‎شده است، و واسپوهران آمار کار یا «مستوفی خراج و اسپوهران» در اصفهان مقام داشته است. یزدگرد که 70 نفر آن‎ها از اشراف بزرگ و واپسوهران بودند، باستخر فرستاد، و بعد از آن که اصفهان بدست عرب افتاد، خود نیز با تسخر پناه برد. آن گاه و اسپوهران را بشوش فرستادند. در این شهر واسپوهران به موسی سردار عرب تسلیم شده، اسلام اختیار کردند. استخر هم مسخر شد، و هم ایالت فارسی، که گاهواره خاندان ساسانی بود، بدست مسلمانان افتاد.

(یزدگرد، که جز عنوان شاهنشاهی نداشت، بازهم رو به هزیمت نهاد سپاهند طبرستان او را به پناه خود خواند و اگر این دعوت را می‎پذیرفت، شاید می‎توانست در پناه جبال عظیم طبرستان قدرت خود را نگاه دارد، چنان که سپاهبندان بیش از یک قرن استقلال خود را در برابر حملات مسلمانان حفظ کردند. ولی یزدگرد سیستان و خراسان را ترجیح داد، و سعی بی فایده کرد، شاید افراد محلی را که در این وقت کاملاً مستقل بودند، ببرداشتن سلاح و مقابله خصم بکشاند، اما میسر نشد.

پیام محمد

(در همان هنگام که اهریمن نفاق و شقاق، کشور ساسانیان را به ورطة مرگ و نیستی می‎کشانید، سروش خدایی بیابان نوردان عرب را از جادة کفر و نفاق، راه هدایت و نجات می‎خواند) عرب که حتی خود نیز خویشتن راستپ و وحشی می‎خواند در زیر لوای دینی که محمد(ص) آورده بود، در راه وحدت و عظمت گام می‎زد. پیام تازه‎ای که محمد(ص) خود را حاصل آن می‎دانست همة جهان را به برابر و نیکی و برادری می‎خواند و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می‎کرد. نه همان اعراب که زندگی‎شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می‎گذشت بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود، در آن روزگاران به چنین پیام دلنشینی نیاز داشتند و آن را مژدة رهایی و نجات تلقی می‎کردند. اما این مژده آسمانی قبل از هر چیز، عرب را که پست‎ترین و پراکنده‎ترین مردم بود، به سوی رفعت و وحدت کشانید. درست است که محمد حتی پیش از آن که مکه و طائف را فتح کند و تمام اعراب را که در زیر لوای خویش دراورد، پرویز  وهرقل نامه نوشت و آن‎ها رابه آیین خویش خواند اما در آن هنگام بروی روشن بود که راه وی راه کامیابی و راه یکرنگی است. (در این نامه‎‎ای که به محمد سال ششم یا هفتم هجری نزد پرویز فرستاد او را به آیین خویش خواند و هم بیم داد که اگر آیین خدا را نپذیرد با او جنگ برخواهد خاست. گفته‎اند که پرویز از خشم و نخوت نامه پیغمبر را پاره کرد و به باذان فرمانداری یمن نامه نوشت که این عرب را برنهد و نزد او فرستد. خشم پرویز از این بود که این مرد تازی، با این که از بندگان اوست چگونه جسارت کرده است و به او پیغام و نامه‎ای چنین نوشته است. پرویز نمی‎دانست که آیین این عرب جهان را می‎گیرد و رسم مخلوق پرستی را برمی‎اندازد و ملک و دولت او را نیز تا چند سال بعد بکلی از هم می‎گسلد و پاره پاره می‎کند. معهذا چنین واقعه‎ای اتفاق افتاد و فرمانروایان صحراها، شهرها و کاخ‎های عظیم کشور خسروان را به زیر نگین خویش درآوردند.)

جامعه سیاسی اسلامی (دوران حکومت پیامبر اکرم(ص)


 

 

 

اوضاع اجتماعی مسلمانان در سال 11 هجری مقارن با جزیره العرب در زمان فوت پیامبر


دوران حکومت پیامبر اکرم (ص)

هسته‎های نخستین حکومت اسلامی

هسته‎های اولیه تأسیس حکومت اسلامی از لحاظ کاربردی و تطبیق آن، پس از انجام بیقت دوم عقبه فراهم گردید) که این بیقت میان نمایندگان اول  وخزرج در موسم حج در مکه رخ داد. تاریخ این رویداد چند ماهی پیش از مهاجرت رسول خدا(ص) به مدینه و پس از مهاجرت تدریجی مسلمانان مکه به مدینه بوده است. (محور و محتوای بیعت دوم عقبه میثاق بر تأسیس یک سلطه سیاسی با هم بار معنای این کلمه بود که این سلطة سیاسی هر جامعه‎ای سیاسی و متعهد حکومت بکند. چرا که پیامبر اکرم(ص) و نمایندگان مردم بروز تنش‎های سیاسی و جنگ با قریش و جز آن را به لحاظ تضاد و تعارض با ایدئولوژی جامعة نوپا محتمل می‎دیدند.)

سلطه سیاسی نو پا بر پایة اصول اسلام و تعهد به آن، نظامی را درافکند که در خور زندگانی و جامعة سیاسی بود. بیقت نخستین عقبه که یک سال پیش از عقبه دوم انجام گرفت، براساس اسلام و بیقت مردم مدینه و التزام آنها به تبلیغ و نشر اسلام میان قبایل خود بود.) در حقیقت بیقت اولای عقبه به منزلة زیربنای ایدئولوژی و عقیدتی و زمینه ساز بیقت دوم عقبه و مدخل برای تکوین پایگاه اولیه اسلام در یثرب ود. فرستادة رسول خدا(ص) مصعب‎بن عمیر، این مهم را پایتخت کنندگان فراهم کرد و اما بیقت دوم عقبه تبصیر سیاسی تنظیمی از این محتوا و مضمون بود.

پس از انجام بیقت و فرایندهای آن، قرار مهاجرت به مدینه و هجرت مسلمانان از مکه به این شهر، جامعة سیاسی اسلامی بر یک پایة عقیدتی اسلامی با التزام به نشر و تبلیغ و دفاع از آن و ارزش‎های آن که پیروانش در جامعة نوپا عینیت یافته آن‎ها هستند تولد یافت.)

(میلاد این جامعة نوپا از نخستین لحظه‎ها در تعارض با سنت‎های جاهلی بود، زیرا که میان قبال هشیه در جنگ مدینه صلح و آشتی برقرار گردید.)

(قرآن کریم از این واقعیت نوظهور که میان این قبایل رخ داد تعبیری کرده است که بار عقیدتی دارد و آن را جایگزین  «قبیله» نموده است و آن نام تازه «انصار» یا انصارالاسلام یا انصار النبی(ص) بوده است). این قبایل با محتوای ایدئولوژی جدید و براساس این ایدئولوژی با مسلمانان مکی که در همین محتوا و اصطلاح را قبول داشتند درآمیختند. قرآن کریم به جای سنت آنان به قبیله بر روی آن‎ها نامی نهاد. عقیدتی که با محتوای اعتقادی انان همسنگ بود و لقب «مهاجرین» را بر ایشان نهاد. همة مسلمانان نوپا در یکشکل عقیدتی سیاسی در جامعه‎ای واحد و مغایر با میثاق‎های جاهلیت عینیت یافتند. با این که وحدت میان مجموعه‎های گونه‎گون در طرح اسلامی موجب القای تنوع قبیله‎ای نگردید و امتیازات و خصوصیت‎های قبیله‎ای معمول همچنان رعایت می‎شد، اما هیچ کدام از زعامت‎های قبیله‎ای نه مرجعیت داشت و نه سنت‎هایش در حکم قانون بود و نه کاری بر خلاف شرع و تصویب شارع انجام می‎داد.

مرجعیت اعلا و زعامت عظما فقط منحصر در ذات رسول الله(ص) و شریعت فقط به شرع اسلام محدود شد. شاید این رویداد نخستین نمونه از تطبیق اصل: «تعارف و تقارن بر، بر و تقوا، بوده است که از دیدگاه اسلام دارای دارای پایگاهی والا و زیربنایی در جامعة بشریت است پیامبر اکرم(ص) ابزار این سلطه نوپا را در گام‎های نخستین تأسیس حکومت اسلامی در بیعت دوم عقبه فراهم نمود و نقبای دوازده‎گانه (3 تن از قبیله اوس و نه تن از قبیله خروج، را به عنوان مسئولان از هر پیشامد میان آنان معین کرد) پیامبر اکرم(ص) حق انتخاب نقبا و قدرت انجام آن را داشت. هر دو قبیله اعلان آمادگی برای پذیرفتن نظر پیغمبر را کرده بودند. مع‎ذلک انتخاب این افراد را بر عهدة قبایلشان گذاشت که این خود یکی از نخستین مظاهر تطبیق عملی اصلی شورای اسلامی در فرماندهی حکومت اسلامی تلقی بشود. این تعداد از نقیبان به همراه فرستادة رسول خدا مصعب بن عمیر در بیعت اولی عقبه رهسپار مدینه شدند و همگی هسته‎های سلطة جدید را مدینه و قبل از هجرت رسول خدا(ص) به این شهر فراهم نمودند.

حکومت پیامبر(ص)

حکومت و دولت اسلامی با فرود آمدن رسول خدا(ص) به مدینه تولد یافت، چرا که رسول الله پس از فرود در این شهر همه مسئولیت‎های رسالت و نبوت و تبلیغ و ارشاد به عنوان نبی و رسول اسلام در اختیار گرفت.

(نخستین گام پیامبر اکرم(ص) در استقرار کلی نظام و سازماندهی جامعة جدید، برقراری اخوت و برادری میان مهاجرین و انصار بود. این حرکت افزون بر محتوای اخلاقی ایمانی و عاطفی دارای محتوای حقوقی اقتصادی بود که بنا به اقتضای این برادری، مسلمانان در دارایی و میراث جری بدون خویشاوندی نسبی و رحم با یکدیگر شریک شدند تا این که آیه شریفه «اولوالأرهام بعضهم اولی یبعض» نازل شد و حکم توارث را براساس عقد اخوت نسخ کرد.) اما محتوای ایمانی در تعمیق روابط دین و اخلاقی و عاطفی میان مسلمانان بر جای ماند. گام دوم رسول خدا امضای میثاق مسلمانان و یهودیان مدینه بود ما به لحاظ اینکه جامعة سیاسی یکپارچه را گرایش‎های مذهبی متفاوت تشکیل می‎داد و بدین وسیله جایگاه حقوقی سیاسی مسلمانان و روابط انان با یکدیگر و اصول سیاست ایشان را با یهود معین کرد. این پیمان نامة سیاسی نخستین نوع خود در ترایخ بود. در چارچوب این میثاق روابط میان مسلمانان و یهود و حقوق و مسئولیت‎هایی را که هر کدام بر دیگری دارد معین شد و تصریح شده است که زعامت عظما از آن رسول الله است.


اداره و مدیریت

پیامبر گرامی(ص) سازمان اداری حکومت اسلامی را در شهر مدینه و حومة آن و در سطح قلمرو اسلام تأسیس کرد)، با توجه به این که قلمرو اسلامی روز به روز با رشد جمعیت مسلمانان و اجابت دعوت و فتوحات مسلمین در جنگ‎های دفاعی در برابر قریش و جز آن گسترده می‎شد.

(رسول الله شهر مدینه و حومة آن را مستقیماً زیر حکومت خود داشت و از افراد برای انجام مسئولیت‎های مشخص کمک می‎گرفت یا این که آن ها را برای مناصب و پست‎های معین منصوب می‎کرد.

در مناطق دور از شهر مدینه (مکه، طائف، صفا، حضرموت، و جز آن) کارگزاران و نمایندگان خود را مأموریت می‌داد و در این جریان زنان هم از کارهای عمومی برکنار نبودند.

ابن عبدالبر روایت کند که: «سمراء دخت نهیک اسری رسول خدا را درک کرد و عمر دراز داشت. در بازارها گردش می‌کرد و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود و متخلفان را با تازیانه‌اش مضروب می‌کرد.

رسول اکرم(ص) هرگاه که از مدینه بیرون می شد، خلیفه‌ای به جانشینی خویش می‌نهاد. از کسانی که به امارت مدینه گمارده شدند، سعدبن عباده، محمدبن مسلمه انصاری، أبا مسلمه بن عبدالأسد، زیدبن حارثه و ابولبابه بودند. پیامبر اکرم در حساس‌ترین اوقات یعنی برای خروح به غزوة تبوک، علی‌بن‌ابیطالب علیه السلام را در مدینه جانشینی خود نمود.

اداره امور مالی و اقتصادی، مالیات، عاملان صدقات

پیامبر اکرم در دوران حکومت اسلامی، کارگزاران و عمال صدقات و گردآورندگان زکات را معین فرمود و افرادی را برای دریافت زکات شتران منصوب کرد.

رسول خدا به سلامتی و قدرت اسبها و آمادگی آنها برای جهاد عنایت خاص داشت و برای این چارپایان، مرتع و چراگاه‌ها معین کرد.

برخی از کارگزاران و عمال صدقات، ساکن منطقه و قبیله خود بودند و برخی دیگر برای انجام این مهم از شهر مدینه به محل مأموریت خویش می‌رفتند.

این مطلب از صحیفه عبدالله بن سنان از امام صادق در مقام بیان حکم فریضة زکات به دست می‌آید.

قضی

شخص پیامبر اکرم مسئولیت قضا را در مدینه برعهده داشت و به کلیة اختلاف‌های خانوادگی، مالی، جرائم، قتل، تنفیذ، مجازات‌ها، تعزیرات و حدود مجرمان رسیدگی می‌فرمود. کما اینکه قضای مدینه و یمن را به امام علی بن ابیطالب واگذار فرمود و احیاناً معاذ بن نوفل و ابوموسی اشعری و راشدبن عبدالله را به قضا می‌نشاند. رسول خدا برای شهرهای دور از مدینه بعضی از فقهای صحابه را جهت قضا ازجمله علی را به یمن گسیل می‌فرمود.

امور دفاعی

پیامبر اکرم شهر مدینه را به شکل پادگان نظامی درآورده و از آن یک مجتمع جنگی ساخته بود و مسلمانان شهر را به دسته‌های ده نفره تقسیم کرده بود و بر هر یک از این دسته‌های ده نفره عریضی قرار داده بود.

جوانان بالغ را به سرباز می‌گرفت و از آنها سپاهیانی تشکیل داد که در جنگ‌ها و غزاهای دفاعی شرکت می‌کردند و امیران لشکر و سریه‌ها را از میان آنان قرار می‌داد و ایشان را برای مأموریت‌های نظامی و تجسسی ارسال می‌فرمود.

در ترکیب‌ نیروی سپاه و ارتش بر افراد متخصص اعتماد می‌فرمود. نجاری از قول حذیفه بن الیمان می‌گوید: رسول خدا فرمود نام کسانی را که اسلام را بر زبان می‌آورند بنویسید و ما نام یکهزار و پانصد مرد را نوشتیم. محتمل است که هسته‌های نخستین نهادی که بعدها به دیوان جند معروف گردید در زمان رسول خدا پایه‌ریزی شده باشد. ظاهراً صورت اسامی سربازان به استمرار بررسی می‌شد تا کسانی  که به پانزده سالگی رسیده‌اند در آن فهرست ثبت شوند. این مطلب از روایت ترمذی از این عمر یا روایت ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب از سمره بن جندب به دست می‌آید. پیامبر اکرم توجه خاص به تهیه اسلحه داشت و سلاح‌ها را خریداری یا قرض یا اجاره می‌فرمود.

مسائل و مشکلات اجتماعی

تلاش پیغمبر در مسائل اجتماعی تنها به تربیت روح انسانی و وعظ و تبلیغ و پرورش و تهذیب مسلمانان بر پایة اخلاق و احسان معطوف نبود، بلکه بر وفق دستورات الهی در راستای ساختار جامعه‌ای خودکفا و برپایة عدالت اجتماعی تلاش نمود و بخشی از بیت‌المال را در بهبود اوضاع معیشت ایتام و بینوایان و از کارافتادگان اختصاص داد و کار و شغل را برای هر فرد مسلمان امری واجب و مایة شرف او می‌دانست.

پیامبراکرم جایگاه اجتماعی زنان را در جامعه به عنوان یک انسان از وضعی که در دورة جاهلیت داشتند دگرگون کرد و مقام معنوی زن را ارتقاء داد.

پایه و اساس استوار را در راستای ارتقای انسانی و اجتماعی بردگان بر وفق شرع اسلام درافکند و برنامة تدریجی لغو بردگی را تشریع نمود.

روابط خارجی

رسول خدا اساس روابط با ملل و دول خارجی را پایه‌گذاری فرمود؛ با مسیحیان نجران و جزانان رابطه برقرار نمود؛ به سوی سران مصر ایران، بیزانس و غسانیان نماینده و سفیر روانه فرمود؛ با خارجیان مثیاق و قرارداد امضا کرد؛ با پاره‌ای از گروه‌ها و قبایل آتش بس برقرار کرد و با برخی دیگر شیوه‌ای معکوس داشت، با مسلمانان خارج از شبه‌جزیره به همان ترتیب که پیشتر گفتیم رفتار کرد و مهاجرت به دارالسلام را بر هر مسلمانی که بیرون از قلمرو بودند فرض و واجب نمود.

پیامبر و دولت اسلامی

می‌دانیم که قبل از طلوع اسلام بر جزیره‌العرب، در حجاز حکومت و دولتی وجود نداشته است، و اعراب بدوی تابع حکومتی نبوده و نظم سیاسی خاصی بر زندگی آنها استقرار نداشته است. زندگی اجتماعی آنان، بر محور قبایل شکل می‌گرفت و هر قبیله، در اثر پیوندهای خویشاوندی و یا روابط خاص دیگری تشکیل می‌شد.

منطقه حجاز، چندان از مزایای فرهنگی و اجتماعی محروم بود که به قول گوستاولبون «جهانگیران بزرگ از ایران، روم و یونان، که تمام دنیا را زیرورو نموده بودند، کمترین توجهی به آن نداشتند.

پیامبر اسلام، مؤسس دولت اسلامی

با ظهور اسلام در مکه، و پس از گسترش دعوت پیامبر و هجرت به مدینه، دولت اسلامی به وسیلة پیامبر اسلام، تأسیس گردید و آن حضرت علاوه بر آموزش و تربیت، شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفت و به ادارة نظام اجتماعی مسلمین در بخش‌های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی پرداخت. این مسئله، از نظر آیات قرآن و شواهد تاریخی، چندان واضح و آشکار است که حتی شرق شناسان غیرمسلمان نیز که تا حدودی با تاریخ اسلام آشنا شده‌اند- بر آن تصریح کرده‌اند.

دانشمند ایتالیایی، فل لینومی می‌گوید:

حضرت محمد در یک زمان، دین و دولت را پایه‌گذاری کرد و گسترة این دو، در دوران زندگی‌اش، هم‌سان بود.

و به تعبیر توماس ارنولد: «پیامبر اسلام، پیشوای دین و رئیس دولت است»

و به عقیدة ستروتمان:

اسلام پدیده‌ای دینی و سیاسی است؛ زیرا بنیان‌گذار آن، علاوه بر نبوت، حکومت را نیز در دست داشت و به شیوة حکومت‌داری کاملاً آگاه بود.

براساس اعتقاد مسلمانان، پیامبر اسلام در جامعة اسلامی دارای 3 نقش است:

الف) نبوت و رسالت؛ یعنی تبلیغ احکام و قوانین الهی.

ب)ولایت؛ یعنی رهبری سیاسی و اجتماعی. و البته مدیریت جامعه و ادارة نظام اجتماعی، غیر از بیان احکام است.

ج) قضاوت و داوری

صدور و ابلاغ بخش‌نامه‌های دولتی برای فرمانروایان

پیامبر اسلام، برای والیان و حاکمان خود، با توجه به منطقه فرمانروایی، هر یک دستورات و راهنمایی‌هایی داشتند. برخی از این دستورالعمل‌ها کوتاه، و برخی نسبتاً مفصل و جامع است. همچنین این بخش‌نامه‌ها از محدودة اختیارات و مسئولیت‌های هر کدام از آنها حکایت دارد و نشان می‌دهد که همة والیان، از اختیارات یکسانی برخوردار نبوده‌اند، مثلاً وائل بن حجر از اختیارات بیشتری برخوردار بوده، و زمامداران یمن در حفظ شئون داخلی خویش استقلال داشته‌اند.

دستورالعمل‌های صادر شده از سوی حضرت، شامل مواد و موضوعات گوناگونی است؛ مانند تعلیم و تذکر برخی از احکام اسلامی، روش ادارة امور، شیوه برخورد با گروه‌ها و فرقه‌های مختلف، بیان مسئولیت‌های حاکم اسلامی و

یکی از این عهدنامه‌ها، نام آن حضرت به عمروبن حزم است که در هنگام نصب او برای حکمرانی نجران، نگاشته شده است.

حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم، گاه توسط نمایندگان و مأموران حضرت، که به عنوان «حاکم» انتخاب و به مناطق گوناگون اعزام می‌شدند و گاه مستقیماً و به وسیله دستوراتی که حضرت اعلام و به مرحلة اجرا می‌گذاشتند، اعمال می‌گردید.

نصب حاکمان و فرمانروایان

نمایندگان قبیله ثقیف، در سال هشتم هجری، به مدینه آمدند و پس از مذاکراتی با پیامبر اکرم، مسلمان شدند. پیامبر عثمان بن ابی‌العاص یکی از اعضای همین گروه را که از دیگران جوانتر و در فراگیری آیین اسلام جدیت بیشتری داشت، به عنوان «امیر» آن قبیله انتخاب نمود. وی علاوه بر امارت، از سوی حضرت به عنوان امام جماعت نیز انتخاب شد. عثمان می‌گوید: از آخرین سفارش‌های رسول خدا به من، هنگامی که مرا بر قبیلة ثقیف حکمرانی و امارت داد، این بود: «ای عثمان! نماز را زود بخوان و با مردم به حساب آن که از همه ضعیف‌تر است، رفتار کن.

یکی از نمایندگان قبیله جمعی از سرزمین یمن، پس از آن که محضر پیامبر اسلام را درک نمود و اسلام آورد، به عنوان حاکم آن منطقه، از سوی حضرت انتخاب شد.

پیامبر اسلام، طی نامه‌ای به بن اسد، قضاعی بن عمر را به عنوان حاکم آنان معرفی نمود.

رسول خدا، معاذبن جبل را به عنوان نماینده خویش و حاکم یمن به آنجا فرستاد و توصیه‌هایی در زمینه برخورد با اهل کتاب و توجه به مظلومین و محرومین نمود.

پس از آن که در سال دهم هجرت، خالدبن ولید را منطقه نجران فرستاد تا بنی‌الحارث را به اسلام فرا خواند و آنها همگی به اسلام روی آوردند و می‌یافتند و اگر از فرماندهان جنگ، کسی مورد اتهام بود، رسول خدا برخی از اصحاب مورد اطمینان خود را، جهت بررسی و ارائه گزارش همراه آن سپاه اعزام می‌نمود.

عقد پیمان‌های سیاسی

بهترین نمودار دیپلماسی دولت اسلامی در عصر رسول خدا، عهدنامه‌ها و پیمان‌هایی است که بین حضرت و اقوام و فرق مختلف به امضا رسیده است از مهم‌ترین آنها پیمان حضرت با یهودیان مدینه است که در بخشی از آن این موارد به چشم می‌خورد:

1-مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی می‌کنند. 2-مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد هستند.      3-با وقوع جنگ، هر کدام دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک می‌کند.           4-در صورتی که مدینه مورد هجوم قرار گیرد، همه دفاع می‌کنند.

5-قرار صلح با دشمن، با نظرخواهی از هر دو انجام می‌گیرد.

عهدنامه دیگر، پیمانی است که در سال ششم هجری، بین آن حضرت و قریش در جنگ نکنند، هیچ کدام نسبت به دیگری خیانت نورزد، امنیت مالی یکدیگر را محترم شمارند، افراد در هم پیمان شدن با پیامبر اسلام یا مشرکین آزاد باشند، اسلام در مکه علنی باشد، و هیچ کس نسبت به آیینش مورد فشار قرار نگیرد. یکی دیگر از این معاهدات بین‌المللی، پیمان آن حضرت با مسیحیان نجران است. آنان در این معاهده پذیرفتند که سالیانه مبلغی به عنوان مالیات به دولت اسلامی بپردازند، و در مقابل، پیامبر اسلام نیز مسئولیت دفاع از آنان و جلوگیری از ظلم از جانب مسلمانان، آزادی مذهبی شان را بعهده گرفت.

سرکوب فتنه‌گران

در مواردی که دشمنان اسلام، به فتنه و توطئه روی می‌آوردند، رسول خدا برای سرکوب آنان اقدام می‌کرد. مثلاُ در جنگ تبوک، که مسلمانان

کنترل بازار و تجارت

در جهت جلوگیری از تخلفات اقتصادی و برای نظارت بر اجرای قوانین اسلامی پیامبر اسلام مأموریتی بر بازار گمارد، مثلا پس از فتح مکه، علاوه بر نصب فرماندار، سعیدبن عاص را نیز برای کنترل و نظارت بر بازار، نصب نمود، همچنین بر طبق برخی نقل‌های تاریخی، رسول خدا عمر را به عنوان «عامل السوق» مدینه انتخاب کرد.

علاوه بر آن که، آن حضرت، شخصاً بر اوضاع بازار و کسب و تجارت، نظارت و اشراف داشت، در موارد لازم، دخالت می‌نمود. از آن جمله به عده‌ای از محتکرین برخورد کرد، دستور فرمود تا موادغذایی احتکار شده را به بازار آورده و در معرض دید مردم قرار دهند. و همچنین حضرت با تجاری که با فریب و خیانت، اجناس خود را در بازار عرضه می‌کردند، برخورد می‌نمود.

نتیجه

در پرتو نصوص فراوان و متون غیرقابل تردید، اگر کسی ادعا کند که تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اسلام از بدیهیات تاریخ اسلام، سخنی به گزاف نگفته است، چه این که تردید در این موضوع، حتی از نظر کسانی که کمترین آشنایی با تاریخ اسلام دارند، تردید در یک امر قطعی و مسلم شمره میشود.

از اینرو، تنها برای آگاهی کسانی که هیچ گونه آشنایی با تاریخ اسلام نداشته، و از سیره پیامبر اکرم بی‌خبرند، شواهدی تاریخی ذکر کردیم تا دورنمایی از نخستین دولت اسلامی، در ذهن آنان نقش بندد و برایشان آشکار گردد:

1-با طلوع اسلام، و به ویژه پس از هجرت پیامبر اکرم به مدینه، تحولی ژرف و عمیق در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم جزیره‌العرب پدید آمد، و افرادی که قبل از اسلام، از نظم اجتماعی واحدی به صورت پایدار برخوردار نبوده و یک رژیم سیاسی، بر سرزمینشان حاکمیت نداشته، و از حضور و اقتدار رهبری اجتماعی به صورت دولت، محروم بودند، برای اولین بار، سایة دولت اسلامی، به رهبری پیامبر اکرم بر آنان گسترده گردید و نهادهای مورد نیاز دولت، در آن دیار و سرزمین تأسیس گردید.

2-در نخستین دولت اسلامی، اداره حکومت، برعهده شخص پیامبر بود و آن حضرت مستقیماً در سامان دادن به امور اجتماعی و مدیریت جامعه دخالت داشت. امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و قضایی، با نظر آن حضرت، و برطبق صلاح‌دید او انجام می‌گرفت.

3-حق ولایت و سرپرستی رسول خدا در نظر مسلمانان صدر اسلام، یک اصل مورد قبول و پذیرفته شده بود و هر کس که با قبول اسلام، عضو امت اسلامی شمرده می‌شد، خود را موظف به اطاعت از دستورات حضرت می‌دانست. مسلمانان بین دستوراتی که از طریق وحی به پیامبر ابلاغ می‌گردید. مانند روزه، نماز و حج با دستوراتی که از سوی پیامبر، و در جهت ادارة جامعه، صادر می‌شد، مانند نصب حاکمان و اعزام مأموران مالیاتی، تفاوتی قائل نبودند و همة آنها را به عنوان اوامر لازم‌الاجرا تلقی می‌کردند. تفکیک بین این دو گونه فرمان‌ها، و تردید در مشروعیت قسم دوم مطرح نبود.

4-رسول خدا برای غیرمسلمانان نیز، به عنوان رئیس دولت اسلامی شناخته شده بود از اینرو، برای قراردادها و تعهدات بین‌المللی، با آنان حضرت مذاکره می‌کردند و نظر آن حضرت را به عنوان نظر جامعه اسلامی، و امضای پیامبر را به عنوان امضای رئیس دولت اسلامی، قلمداد کرده و حکومت اسلامی را نسبت به آن متعهد می‌دانستند.


-منابع و مآخذ

-کتاب دو قرن سکوت         نوشته دکتر عبدالحسین زرین‌کوب

-کتاب ایران در زمان ساسانیان    تألیف آرتورکریستین سن ترجمة رشید یاسیمی

-کتاب: جامعه سیاسی اسلامی       تألیف شیخ محمدمهدی شمس‌الدین

کتاب: دین و دولت در اندیشه اسلامی        تألیف محمد سروش

هنر رزمی جودو

هنر رزمی جودو که بر خاسته از ژاپن است جزء هنر های رزمی مثل کاراته ، تکواندو و کونگ فو می باشد با این وجود بسیار متفاوت از سایر هنرهای رزمی می باشد چرا که در آن مشت زدن و لگد زدن ممنوع است .
 یک جودو کار موفق باید قادر باشد حرکات حریف را از قبل پیش بینی کرده و با عکس العمل خود پاسخ مناسبی به آن بدهد .

جودو اولین هنر رزمی بود که به دلیل شهرت جهانی آن برای اولین بار در المپیک توکیو در سال 1964 وارد بازیهای المپیک شد . در حال حاضر در حدود 175 کشور در این رقابت ورزشی حضور دارند و این امر باعث شده تا این ورزش در بازیهای المپیک تبدیل به دومین ورزش جنجال بر انگیز شود .

 

 

تاریخچه جودو

منشا جودو از هنر رزمی جوجیتسو می باشد . لغت جوجیتسو  در قرن 16 میلادی در ژاپن به وجود آمد . این کلمه به  همه  هنرهای رزمی  که  با دست خالی انجام  می گرفت  اطلاق    می شد . جودو قبل از آنکه در المپیک سال   1964 به عنوان یک  رشته  ورزشی  پذیرفته شود سیستمی از دفاع شخصی بود که توسط جیگوروکانو بنیانگذاری شده بود .
در سال 1882 استاد جوانی به نام جیگوروکانو باشگاهی را برای آموزش هنر رزمی خود به وجود آورد . وی نام این باشگاه ( یا مدرسه ) را باشگاه کودوکان و نام هنر رزمی خود را جودو نامید . همانگونه که جوجیتسو به معنای هنر ملایمت است جودو نیز به معنای روش ملایمت می باشد .

هدف ورزش جودو پرتاب کردن ، گیر انداختن ، خفه کردن و قفل مفصل حریف به منظور تسلیم کردن وی می باشد . حتی زمانی که فرد جودو را به عنوان دفاع شخصی فرا می گیرد چگونگی دفع مشت ها ، لگد ها و سلاح ها را با پرتاب کردن ، خفه کردن و قفل های مفاصل می آموزد .

بزرگترین ارزش جودو در تاکید آن روی ملایمت و اعتدال به عنوان یک روش است .
مزایای جودو

اولین مزیت جودو ایجاد آمادگی جسمانی فوق العاده در فرد است . از این طریق فرد می تواند هم انعطاف پذیری و هم قدرت بدنی خود را بالا ببرد . تمرین فنون مربوط به جودو باعث می شود بدن قوی تر شده و مقاومت دستگاه های قلبی _ عروقی بیشتر گردد .
سیستم رده بندی کمربند ها

جودو در دو قسمت سطح کیو و سطح دان .
کیو معمولا به معنای کلاس است و اشاره به آموزش مقدماتی یا تدارکاتی دارد . افرادی که در سطح کیو هستند به مودانشا معروف هستند یعنی "افراد بدون درجه" . دان به معنای درجه یا رتبه است و درجه های آموزش را نسبت به آن می سنجند . استاد کانو با توجه به وجود 12 پایه در باشگاه ها 12 درجه را برای کمربند ها به وجود آورد . وی هرگز بالاتر از دان 10 را به کسی اعطاء نکرد . از این رو درجه دهم بالاترین درجه ای است که در جودو اعطاء می شود . افرادی که در سطح دان هستند به یودانشا معروف هستند یعنی "افراد دادای درجه" .
کمربند مشکی نمادی از سخت کوشی و انظباط است .

کمربند مشکی همچنین سنبلی از رشد کامل فرد از طریق جودو می باشد .
رده بندی کمربند ها در جودو

 
اصول جودو
در جودو 2 نوع مهارت کلی وجود دارد :
-1 فنون تکنیکی : مجموعه حرکات دقیق که برای غلبه برحریف در پی هم می آیند.
-2 فنون تاکتیکی : خلق شرایطی که می توان تحت آن شرایط، فنون تکنیکی را به خوبی به‌کار برد. فنون مذکور بر اساس 3 اصل مهم قرار دارد .


اولین اصل، اصل حرکت:

 در جودو مهمترین نکته برهم زدن آرامش فکری حریف و سپس قراردادن خود در بهترین موقعیت برای حمله است و لازمه این امر حرکت دادن حریف به‌روی تاتامی (تشک مخصوص جودو) و ایجاد موقعیت دلخواه خود است.

دومین اصل، اصل انعطاف پذیری و یا تعادل:

به مثابه درختی است که در طبیعت با وزش بادی قوی از ریشه کنده نمی‌شود، بلکه با جریان باد هماهنگ می شود.
سومین اصل، استفاده از قدرت اهرمی :

 این اصل بلافاصله پس از برهم خوردن تعادل حریف با استفاده از نیروی خود او و با به‌کاربردن فنی که شگرد شماست انجام می شود زیرا هنگامی که حریف تعادل خود را از دست داد، قادر نخواهد بود از نیروی خود استفاده کند و تحت کنترل قرار می گیرد.

وسایل مورد نیاز در جودو

ضروری ترین وسیله برای آموزش جودو تشک جودو می باشد . تشک جودو باید به اندازه کافی ضخیم باشد تا در موقع پرت شدن حریف صدمه ای به وی نرسد . همه فنون جودو را می توان روی تشک انجام داد توجه داشته باشید که هرگز با کفش روی تشک جودو نروید وسیله دیگری که برای آموزش جودو لازم است جودوگی یا همان لباس جودو است . انواع مختلفی از این لباس ها مورد استفاده قرار می گیرند لباس جودو باید به اندازه کافی ضخیم باشد تا در موقع کشیده شدن پاره نشود . نام ژاکت جودو اوواگی و نام شلوار جودو زوبون است .
جودو کار باید طرف چپ لباس را روی طرف راست آن گذاشته و با کمربند ( ابی ) آن ار محکم کند همان گونه که قبلا گفته شد رنگ کمربند نشان دهنده رتبه جودو کار است . کمربند باید محکم باشد و به آسانی پاره نشود .
همچنین یک ترازوی ماشینی (یا یک باسکول ) در باشگاه جودو مدرن لازم است . هر چند در برابر یک حریف ماهر مهارت بالا ضروری است ولی قدرت بدنی بالا و توسعه یافته حرف اول را در برد و باخت می زند .

پیشینه تاریخی خراسان


پیشینه تاریخی خراسان

استان پهناور خراسان با ساختار گونه گون و کهن زمین شناسی ، اقلیم متنوع و جاذب ، موقعیت ویژه جغرافیایی ، بی گمان از قدیمی ترین دوران حیات بشری ، بستر فعالیتهای بشری ، بستر فعالیتهای معیشتی ، بازرگانی و نظامی عمده بوده است ، به دلیل همین موقعیت خاص ، کهن ترین ، معروفترین و طو لانی ترین راه ارتباطی بین شرق و غرب یعنی (( جاده تاریخی ابریشم )) از طریق خراسان شرق را به غرب مرتبط می سازد

تنوع جغرافیایی سرزمین خراسان با وجود آب و هوای کویری و گرم در بخش جنوبی و معتدل کوهستانی در شمال استان و به طور پراکنده در مرکز ، با ارتفاعات قابل توجهی نظیر بینالود ، هزار مسجد ، کپه داغ ، قهستان و زمینه ای مناسب برای استقرار بشر از قدیمی ترین ایام و جذب اقوام وطوایف متعدد در دورانهای مختلف بوده است .، سرزمینی که نواحی مختلف آن عرصه رویش انواع نباتات مناطق سردسیری و گرمسیری از قبیل گندم ، برنج، بادام ، سیب ، انگور ، پسته ، خرما ،و است .

 

 مناطقی از آن استعداد پرورش انواع مختلف حیوانات اهلی و وحشی نظیر پلنگ ، گرگ ، شتر . اسب ، آهو ، گوسفند . بز و داراست .

قدیمی ترین آثار حیات انسانی در ایران ، شامل تعدادی ادوات و دست افزارهای سنگی . با قدمت تخمینی 800 هزار سال قبل ، متعلق به دوران پارینه سنگی قدیم ، از بستر رودخانه کشف رود مشهد بدست آمده است . در حالی که قدیمی ترین مکانهای استقرار انسان ، حداکثر با قدمت 100 هزار سال در نواحی دیگر ایران نظیر آذربایجان ، لرستان و شناسایی شده اند .

دومین مکان از نظر قدمت ، پناهگاه سنگی (غار) ((خونیک)) در نزدیکی بیرجند است که متعلق به دوره پارینه سنگی میانه با قدمتی بین 50تا60 هزار سال می باشد . از آن پس آثار و شواهد زندگی بیشماری از دوران نوسنگی تا آغاز دوران تاریخی در جلگه مشهد ، دره اترک علیا (قوچان) ، جلگه درگز ، بجنورد ، تربت حیدریه ، بیرجند و شناسایی شده اند این شواهد و آثار به اقوام و ساکنان اولیه و بومیئ خراسان مربوط می شود که بنا به عقیده برخی محققان به عنوان اقوام (( آسیایی ))شهرت یافته اند و سراسر آسیای غربی از مدیترانه تا ترکستان و دره سند را فرامی گیرد .

ولی در حقیقت مهمترین مقطع تاریخ خراسان در سرآغاز دوران تاریخی ایران با ورود اقوام ((آریایی)) به فلات ایران پیوند می خورد . در این واقعه که در اغاز هزاره اول ق.م اتفاق افتاد ، آریایی ها تازه وارداز طریق خراسان به سمت نجد ایران پیش رفتند و بخش اعظم آنها آنچنان که از توصیفات (( اوستا )) برمی آید ، در خراسان و سیستان مستقر شدند و شاید به همین دلیل است که عمده حوادث آغاز تاریخ ایرانیان که در دو منبع (( اوستا)) و (( شاهنامه فردوسی )) ذکر شده است در مشرق ایران و در واقع در خراسان بزرگ رخ می دهد .

بسیاری از محققان ، زادگاه ((زردشت)) را مشرق ایران و بوژه حدود خراسان می دانند . برخی از داستانها و افسانه های محلی و از جمله داستان کاشتن سرو کاشمر در خراسان به یاد بود پذیرش آیین نو زردشت توسط ((ویشتاسپ)) نیز مؤید این نظر است . دیاکونوف نیز محل پیدایش زبان اوستایی را در آسیای میانه ، مشرق ایران ، افغانستان و خراسان کنونی می داند .  

 

جغرافیای طبیعی خراسان

موقعیت

استان وسیع خراسان در شمال شرقی کشور بین 55 درجه و 17 دقیقه تا 61 درجه و 15 دقیقه طول شرقی و 30 درجه و 24 دقیقه تا 38 درجه و 17 دقیقه عرض جغرافیایی نیمکره شمالی قرار گرفته و از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان با مرز مشترک حدود 751 کیلومتر ، از شرق به جمهوری اسلامی افغانستان با مرز مشترک حدود 619 کیلومتر ، از غرب به استانهای گلستان ، سمنان و اصفهان و از جنوب به استانهای سیستنان و بلوچستان ، کرمان و یزد محدود است . طول استان به خط مستقیم 750 کیلومتر و عرض متوسط آن حدود 420 کیلومتر است . خراسان بیش از 19% از خاک کشور رادر بر گرفته و مساحتی معادل 303513 کیلومتر مربع دارد .

پستی وبلندیها

استان پهناور خراسان به سبب وسعت زیاد ، از نظر شرایط طبیعی بسیار متنوع و هر یک از نواحی مختلف آن دارای ویژگیهای خاصی است .

بلندترین نقطه آن قله بینالود ، 3211متر و کم ارتفاع ترین نقطه آن در شمال سرخس ، 300 متر از سطح دریا ارتفاع دارد .

کوههای خراسان دنباله ارتفاعات البرز به سمت مشرق است که به صورت قوسهای موازی از شاه کوه آغاز شده و در جهت شمال غربی  به سوی جنوب شرقی تا ارتفاعات هندوکش افغانستان امتداد می یابد .

در میان این رشته کوههای موازی ، دره ها و دشتهای وسیعی وجود دارد که گاه پهنای آن به حدود 200 کیلومتر می رسد . امتداد این رشته کوهها در برخی نواحی با برخورد به دره یا جلگه گسسته می شود . آنچه در این منطقه حائز اهمیت است ، وجود دشتهای حاصلخیز و آبادی چون : بجنورد ، شیروان ، قوچان ، چناران و مشهد است که در پهنه دشت سر سبزی بین دو رشته ارتفاعات موازی کپه داغ و هزار مسجد در شمال و آلاداغ و بینالود در جنوب به وجود آمده اند .

آب و هوا

گستردگی استان و عواملی مانند وجود رشته کوههای مرتفع و مناطق کویری ، دور از دریا و وزش بادهای مختلف موجب گوناگونی آب و هوا در مناطق آن گردیده است .

در بیشتر بررسیهای انجام گرفته از جمله مطالعات آمایش خراسان ، این سرزمین به سه منطقه آب و هوایی شمال ، مرکز و جنوب تقسیم می شود .

شمال خراسان بطور کلی دارای شرایط آب و هوایی معتدل و سرد کوهستانی است .این منطقه حاصلخیز ترین و متراکمترین بخش استان از نظر جمعیت ، فعالیتهای اقتصادی وامکانات زیر بنایی است . که شامل شهرستانهای بجنورد ، قوچان ، شیروان ، مشهد، درگز ، چناران و سرخس می شود .

مساحت این منطقه حدود پنجاه و هشت هزار کیلومتر مربع است که5/18% وسعت کل استان را تشکیل می دهد . بیشتر جمعیت و امکانات اقتصادی و زیر بنایی این منطقه در اطراف مشهد و در محور مشهد  –قوچان قرار دارد.

منطقه مرکزی استان شامل شهرستانها ی سبزوار ، اسفراین ، نیشابور ، تربت حیدریه ، کاشمر، تربت جام ،تایباد و خواف است . و مساحتی در حدود 85هزار کیلومتر مربع دارد که 2/27 %استان را در بر می گیرد .

این منطقه دارای آب و هوای نیمه صحرایی ملایم بوده و فعالیت اصلی اقتصادی آن کشاورزی است که در دشتهای وسیع دامنه های جنوبی بینالود تا کویر نمک و مناطق کویری مرز افغانستان انجام می شود .این دشتها از نظر آب وهوایی جزو مناطق خشک ونیمه خشک محسوب می شوند و میزان بارندگی در آنها بین 200 تا250 میلیمتر در سال است .

جنوب خراسان دارای آب و هوای خشک و نیمه صحرایی است .وسعت این منطقه از شش شهرستان بیرجند ، طبس ، فردوس، گناباد، قائنات، و نهبندان تشکیل شده حدود170هزار کیلومتر مربع است که حدود نیمی از مساحت کل استان را در بر می گیرد .

بررسی وضعیت بارندگی استان نشانگر این است که در بیش از 90% استان توزیع مکانی و زمانی بارشها و پراکندگی آنها یکنواخت و مشابه نیست ، میزان ریزشهای جوی به صورت باران و برف در 15%مساحت استان (نواحی شمال و شمال غربی )آن نسبتا زیاد است به طوری که در برخی مناطق مجاور استان گلستان ، میزان بارندگی گاه به بیش از 700 میلیمتردر سال می رسد . میانگین بارندگی سالانه این

این ناحیه یبن 300 تا400 میلیمتر تغییر می کند ولی در مناطق جنوبی ، شرقی و مرکزی که بیش از 85% مساحت خراسان را شامل می شود میزان بارندگی در این مناطق تقریبا معادل 150 میلیمتر است .

تنوع آب و هوایی استان عبارت است از :

-آب و هوای سرد کوهستانی و نیمه صحرایی سرد در شمال و شمال غرب

-آب و هوای معتدل کوهستانی در مناطقی از شمال و شمال غرب و مرکز

-آب و هوای نیمه صحرایی ملایم در شمال شرق ، مرکز و مناطقی از غرب و نیز مناطق کوهستانی جنوب

-آب و هوای گرم صحرایی فراگیر مناطق مرکزی به طرف جنوب وجنوب غرب

 

 

 

 

 

 

 

تقسیمات کشوری

سابقه تقسیمات کشور ی در خراسان

در سال 800ه.ق نام خراسان بر تمام ایالات اسلامی در شرق کویر لوت تا هندوکوش به استثنای سیستان و بلوچستان و قهستان در جنوب اطلاق می گردیده است .

پس از جنگ هرات در سال 1249 ه.ش خراسان به دو قسمت تجزیه شد و قسمتی که در غرب رود خانه هریرود واقع بود جزو ایران و شرق آن ضمیمه افغانستان گردید . در سال 1324ه.ق (1285ه.ش)ایران به چهار ایالت بزرگ تقسیم شد که عبارت بودند از آذربایجان ،کرمان و بلوچستان ، فارس و بنادر و خراسان و سیستان .

ار آن زمان تا سال 1316 ه.ش که اولین قانون تقسیمات کشوری در مجلس شورای ملی تصویب گردیده بود که بر هر ایالت یک والی و در هر ولایت یک حاکم حکومت می کرده است .

در سال 1316 بر اساس قانون تقسیمات کشوری مصوب مجلس شورای ملی ، کشور به 10 استان و 49شهرستان تقسیم گردیدکه هر شهرستان شامل چند بخش و هر بخش شامل چند دهستان می گردید .خراسان نیز به 7شهرستان بجنورد ، بیرجند، سبزوار، قوچان، گناباد ، مشهد و تربت حیدریه تقسیم شد .

در سال 1329شهرستانهای درگز . نیشابور ، فردوس و کاشمر نیز تشکیل شد .و شهرستانهای استان به 11 شهرستان ارتقاء یافت .

 

درسال 1335 شهرستان درگز ضمیمه قوچان گردید و دو شهرستان تربت جام و طبس به وجود آمدند . در سال 1339 مجددا درگز به شهرستان تبدیل شد . و شهرستانهای شیروان و اسفراین نیز ایجاد شدند . در سال 1354  بخش باخرز تربت جام به مرکزیت شهر تایباد از بخش به شهرستان تبدیل شد . در سال 1359 نام آن به تایباد تغییر یافت .

همچنین در سال 1359 بخش قائنات شهرستان بیرجند به شهرستان قائنات تبدیل شد و تا سال 1362 خراسان شامل 17 شهرستان و 53 بخش و 211دهستان بوده است .

پس از تصویب قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری در مجلس شورای اسلامی به تاریخ 15/4/1362 و آیین نامه اجرایی آن در تاریخ 22/7/1363 مراحل اجرایی آن شروع و ابتداتامرحله اول آن یعنی کارشناسی و بررسی و پیشنهاد دهستانها آغاز گردید و در آبان ماه 1364 با حضور کلیه کارشناسان تقسیمات کشوری مراکز استانهای کشور در مشهد مقدس ، عملیات دهگردشی ، معاینه محلی ، کارشناسی و جمع بندی و پیشنهاد دهستانهای شهرستان مشهد به عنوان نمونه در کل کشور انجام پذیرفت و دهستانهای دیگر شهرستانها نیز پس ازآن مورد بررسی و کارشناسی و پیشنهاد قرار گرفت و به تدریج مورد تصویب هیات محترم دولت واقع شد به طور که تا پایان سال 1365خراسان دارای 213 دهستان گردید .

با پایان یافتن مرحله اجرا ی مرحله اول این قانون ، تشکیل شهرستانهای نهبندان ، سرخس و خواف در تاریخ 14/5/1368 و چناران در 14/1/69 همزمان با بخشهای شوسف ، مرز داران ، سنگان ، و گلبهار به تصویب رسید . ایجاد بخشهای ابخرز در شهرستان تایباد ، سربیشه در بیرجند ، سرحد در شیروان ، جوین ورودآب و خوشاب دزر سبزوار ، میان جلگه در نیشابور ، زیر کوه در قائنات ، فاروج در قوچان و جلگه زاوه در تربت حیدریه نیز به تدریج به تصویب رسید و در پی آن تابعیت دهستانهای استان در شهرستانهای استان به 21و تعدادبخشها به 67رسید .

ایجاد شهرستان فریمان نیز در سال 1372 همراه با بخش قلندر آباد مورد تصویب واقع شد و بخشهای زوزن همراه دهستان کیبرو بستان در شهرستان خواف و نیم بلوک در قائنات ، بخش نصر آباد همراهدهستان کاریزان در تربت جام ، بخش گرمخان بادهستان گرمخان در شهرستان بجنورد ، بخش رخ با دهستان رقیچه در تربت حیدریه ، کاخک در گناباد و بخش رضئیه و دهستان کنه بیست در شهرستان مشهد ، بتدریج تصویب و ابلاغ شد.

در تاریخ 21/3/1374 ایجاد شهرستان بردسکن همراه با بخش انابد و دهستان درونه آن مورد تصویب قرار گرفت . ایجاد شهرستان جاجرم نیز در تاریخ 4/2/76 به تصویب رسید .

در حال حاضر استان خراسان شامل 24 شهرستان ، 60 شهر ، 77بخش ، 225دهستان ، 4555روستا (آبادیهای دارای بیش از 20  خانوار جمعیت ) 21113مزرعه و 4200مکان است .

 

جمعیت استان

جمعیت و اهمیت آن

خراسان از گدشته های دور یکی از مراکز پر اهمیت و بزرگ جمعیتی ایران زمین محسوب می شده است و شهرهای بزرگ آن چون : نسا  ، ابیورد ، نیشابور ، بیهق ، اسفراین و شهرتی گسترده داشته اند .با نگاهی به تاریخ این سرزمین پهناور پی می بریم که در گذشته شهرها ی مرو ، سمرقند، بخارا ، هرات ، بلخ وبامیان نیز در قلمرو آن واقع بوده که متاسفانه در طول تاریخ از آن جدا شده اند . همچنین حوادث ناگوار ودلخراشی چون حمله مغولان ، تیموریان ، ازبکها و تاتارها ، جمعیت آن را دستخوش نوسانات زیادی کرده است ، چنانکه گاه به کلی نواحی پر جمعیت و آباد آن ، جمعیت خود را از دست داده است ، ولی بنا به موقعیت خاص خود دوباره به مرکز بزرگ جمعیتی تبدیل شده است و همچنان پر آوازه به حیات خود ادامه داده است .

سیر تکوینی جمعیت برای تمامی شهرها ی خراسان یکسان نبوده است زیرا مراکز بزرگ جمعیتی چون نیشابور و سبزوار با تمام فراز و نشیبهایی که در طول تاریخ داشته اند ، موقعیت جمعیتی خود را همواره حفظ کرده اند در حالی که برخی شهرهای بزرگ نظیر سرخس و اسفراین که از قدمت تاریخی برخوردارند ، نتوانسته اند موقعیت گذشته خود را حفظ کنند .

سایر شهرهای کهنسال خراسان نیز دارای موقعیت جمعیتی خوبی بوده اند ، از جمله قوچان که در طول تاریخ بارها تغییر محل داده و درگز که در گذشته دارای موقعیت تجار ی مهم و جمعیت فراوانی بوده ودر سال 1290 هجری قمری حدود 18 هزار نفر جمعیت داشته است .

بیرجند نیز در سال 1287 هجری قمری حدود 15 هزار نفر جمعیت داشته و شهر مشهد در سال 1031 هجری قمری حدود یکصد هزار نفر را در خود جای داده بوده است که به سبب موقعیت زیارتی سیاحتی خود به سرعت بر جمعیت آن افزوده شده است به طوری که در سرشماری سال 1375 پس از تهران بزرگ ، دومین مقام جمعیتی کشور را به خود اختصاص داده است .

کلیات جمعیت استان و نسبتهای آن در آخرین سرشماری

در سرشمار ی نفوس و مسکن سال 1375 جمعیت استان خراسان 6047169تن اعلام شد که از ترکیب 3036996مرد و3010173زن و در مجموع 1281864خانواده تشکیل شده است . بعد خانوار در این استان 7/4 نفر ونسبت جنسی جمعیت آن 6/100 نفر مرد در برابر زن بوده است .

تعداد شهرنشینان 3434926 نفر و ساکنان روستاها 2612253نفر بوده اند . 2/37 %این جمعیت در شهرستان مشهد ، 8/18 % در شهرستانهای شمالی ، 5/32 % در شهرستانهای مرکزی و تنها 5/11 % در شهرستانهای جنوبی که بیش از نیمی از وسعت استان را در بر گرفته سکنی گزیده اند .

همچنین 9/80 % جمعیت استان راجمعیت 6سال به بالا تشکیل داده اند که این نسبت در نقاط شهر ی3/88 % و در نقاط روستایی 8/70 % بوده است .

رشد جمعیت

نتایج سرشماری سال 1375 در مقایسه با سرشماری سالهای گذشته ، کاهش شدد میزان رشد جمعیت را نشان می دهد به طوری که جمعیت استان خراسان از سال 1335 تا 1345 حدود 22در هزار از سال 1345تا 1355 حدود 26 در هزار و از سال 1355 تا 1365 حدود 49 در هزار رشد کرده حال آنکه در سرشماری سال 1370 این رشد به 26 در هزار تنزل داشته و در سرشماری سال 1375 نسبت به سال 1370 مان رشد به 19 در هزار کاهش یافته است .

بررسی دقیق این نوسان ، نشانگر حضور مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی و همچنین بالا بودن میزان ولد در سالهای اول بعد از انقلاب اسلامی (1360 تا1365 ) است . در سالهای پس از 1370 تعدادی از مهاجران به سرزمین خود بازگشته اند و همچنین در ار برنامه های تنظیم خانواده ، رشد جمعیت از 49 در هزار در سرشماری 1365 به 13 در هزار در سرشماری 1375 رسیده است .

نسبت جنسی

در سال 1345 نسبت جنسی جمعیت استان 6/ 104 مرد در مقابل 100 زن بوده است . در سال 55 در شهرها در برابر 7/104 مرد 100زن و در روستاها 7/102 زن زندگی می کرده اند که در مقایسه با کل کشور رقم کمتری را نشان می دهد و نشانگر مهاجرت مردان جویای کار به دیگر استانها بوده است . از سال 1355 به بعد این نسبت کاهش می یابد و در سال 1365 به 103 نفر میرسد در حالی که در سطح کشور این نسبت 105 نفر به 100 نفر بوده که دلیل آن مهاجرتهای مردان به این استان بوده است .

این تحول زمان ییشتر جلب توجه می کند که آمار نشانگر تغییر آن از 105 نفر مرد در مقابل 100 زن در سال 1355 به 6/100 مرد در مقابل 100 زن در شهرها ودر روستاها 3/103 مرد در برابر 3/97 زن در سال 75 است .مقایسه ترکیب خانوار و جمعیت استان در سالهای بین 70 و 75 نشان می دهد که بعد خانوار شهری و روستایی کاهش یافته که نتیجه پایین آمدن میزان زاد وولد و نشانگر موفقیت در برنامه های تنظیم خانواده است .

ترکیب سنی جمعیت

با توجه به نحوه تقسیم گروههای سنی به دوران آمادگی (تا14سال) ، دوران فعالیت (15 تا 60 سال ) و دوران استراحت ( بالاتر از60 سال ) درصد سنی جمعیت خراسان در سرشماری 1365 بدین ترتیب بوده است:

47 % جمعیت استان در گروه سنی تا14 سال ، 5/49 %در گروه سنی تا 60 سال و 3/3 % بالاتر ا60 سال بوده اند . در حالی که این نسبتها در سطحکشور این گونه بوده است گروه 14 سال 5/45% گروه تا60سال 5/51%و بالاتر از 60 سال 3%.

جمعیت شهری و روستایی :جمعیت ساکن درز شهرها از نظر توزیع و پراکندگی ، تراکم ، شیوه های زندگی، ترکیب و رشد با جمعیت روستایی تفاوت دارد .

جمعیت شهری در اغلب کشورهای جهان نسبت به جمعیت روستایی در حال رشد و توسعه است . در استان خراسان نیز وضع بدین منوال بوده است . در اولین سرشماری جمعیت و مسکن کشور جمعیت شهری خراسان  21% از کل جمعیت بوده ، در حالی که در سال 1370 به حدود 51 %و در سال 1375 به 6/56%رسیده است .

افزایش جمعیت شهری لاوه بر مهاجرت روستاییان به شهرها ناشی از تبدیل برخی روستاهای بزرگ به شهر نیز بوده است در چند سال اخیر ، تقریبا جمعیت روستایی در کلیه شهرستانهای استان کاهش یافته و میزان رشد جمعیت روستایی 3/2% در سال بوده است در شهرستانهای مرزی شرق خراسان کاهش جمعیت روستایی ناشی از بازگشت مهاجران افغانی بوده وحتی روستاهای شهرستان مشهد سکنی داشتند این کاهش در سایر شهرستانها یاستان به علت مهاجر فرستی روستاها و تبدیل تعدادی از نقاط روستایی به شهر بوده است توریع جمعیت شهری و روستایی استان در مقایسه با جمعیت کشور طبق جدول زیر می باشد :

 

سال سرشماری

کل کشور

استان خراسان

درصد شهر ی

درصد روستایی

درصد شهری

درصد روستایی

1355

31

69

4/21

6/78

1365

54

46

4/48

7/51

1370

4/56

6/43

51

49

 

تراکم جمعیت

مرقد منور حضرت ثامن الائمه (ع) و جاذبه های شهر مشهد جمعیتی معادل 2میلیون تن یعنی یک سوم جمعیت استان را گرد بارگاه ملکوتیش حمع کرده است و جمعیت نسبی بیش از 170 نفر در هر کیلومتر مربع را در مشهد موجب شده است .

شکوفایی اقتصاد کشاورزی و وجود فرصتهای شغلی مناسب موجب شده تا شهرستانهای نیشابور ، قوچان ، کاشمر و شیروان ، بیش از 40 هزار نفر در هر کیلومتر مربع ، شهرستانهای چناران ، تایباد . تربت جام ، بجنورد. اسفراین و سبزوار جمعیت نسبی بیش از 20 نفر در هر کیلومتر مربع و شهرستانهای فریمان . در گز ، رخ ، خواف ، و گناباد جمعیتی بیش از 10 نفر در هر کیلومتر مربع را در خود جای دهند .اما شهرستانهای وسیع و نیمه کویری و صحرایی قاینات ، بیرجند .بردسکن و فردوس کمتر از 10 نفر در هر کیلومتر مربع و شهرستانهای طبس و نهبندان جمعیتی حدود یک نفر در هر کیلومتر مربع را پذیرا بوده اند که نشانگر وسعت زیاد ، اراضی غیر قابل کشت و نبود فعالیتهای اقتصادی مناسب در آنها می باشد . می توان گفت که هر چه از شهرستان مشهد به جانب غرب و جنوب غرب پیش می رویم از تراکم کاسته و در نتیجه پراکندگی آبادیها بیشتر می شود .

 

 

جمعیت شهرستانها

مقایسه سرشماری سالهای 1365 و 1370 نشان میدهد که سالهای 1370 تا1375 جمعیت شهرستانهای مرزی چون نهبندان ، خواف . تایباد، تربت جام وشهرستانهای نزدیک به مرز چون فریمان و قوچان به طور چشمگیری کاهش داشته است . شهرستان بیرجند و نهبندان در سرشماری سال 1375 نسبت به سال 1365 سالیانه به میزان 7/12- در هزار ، تایباد 5/9-، قوچان8-، تربت جام 1/3- رشد منفی داشته اند و در نهبندان نیز در 5ساله 70تا75 ، رشد جمعیت منفی و برابر 7- در هزار بوده است . کاهش جمعیت این شهرستانها بیشتر ناشی از بازگشت مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی و نیز مهاجرت اهالی آنها به شهرستانهای بزرگی چون مشهد و تهران بوده است .

شهرستانهای طبس و سرخس از میزان رشد سالیانه بالایی برخوردار بوده اند که بیانگر سرمایه گذاری های عمده سالهای اخیر در این دو شهرستان است .

شهرستان مشهد به رغم بازگشت عده کثیری از مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی مقیم این شهرستان ، افزایش جمعیت داشته و رشد جمعیت آن از 2/35در هزار در سال1370 به 3/37در هزار در سرشماری سال 1375 رسیده است اما مقایسه سالهای 65تا75نشانگر کاهش رشد جمعیت است رشد جمعیت سالیانه شهرستان در دهه 55تا65حدود89در هزار و در دهه65تا75حدود8/23در هزار بوده است .

بین سالهای 70 تا75شهرستانهای نیشابور، بجنورد ، تربت حیدریه و سبزوار رشد جمعیت تقریبا متعادلی داشته اند.

 

سواد

بر اساس نتایج سرشماری سال 1375 حدود9/80%از جمعیت 6سال به بالا استان با سواد بوده اند با سوادان 6ساله و بالاتر جمعیت شهری استان 4/88 %و روستایی8/70%بوده است . مقایسه میزان با سوادان استان در سال 1375 با سالهای گذشته نشان می دهد که درصد سواد آموزی از سال 1355 به طور مستمر نهضت سواد آموزی و همچنین توجه به توسعه امکانات آموزشی و خدمات تحصیلی برا ی افراد لازم التعلیم استان است .

 

زمینه های اشتغال

از مجموع 4472528نفر جمعیت 10 ساله به بالا ی استان در سال 1375 حدود 1660208نفر از نظر اقتصادی فعال بوده اند از این تعداد حدود 1545249نفر یعنی 1/93%را جمعیت شاغل تشکیل می دهند .

میزان بیکاری در جمعیت استان 9/6%بوده است که این میزان در نقاط روستایی 2/7%و در نقاط شهری 6/6و نزد مردان 7/5وبرای زنان 3/13 بوده است .درصد جمعیت شاغل به جمعیت فعال (10سال به بالا) استان ، از حدود 1365 تا 1375 بتریج کاهش یافته و از 4/36%به5/34%رسیده است .

مقایسه درصد شاغلان در بخشها یمختلف اقتصادی در سال 1375 با سالهای قبل از آن نشانگر آن است که ترکیب اشتغال طی این سالها تا حدودی تغییر کرده است : در حالی که در سال 1365 حدود 6/33 %از کل شاغلان در بخش کشاورز ی و دامپروری اشتغال داشته اند در سال 1375 شاغلان این بخش به 6/29%کاهش یافته است و سهم بخشهای معدن ، صنعت ، آب وبرق، گازو خدماتاز مجموع کل شاغلان افزایش داشته است . سهم شاغلان در بخش ساختمان نیز چون بخش کشاورزی و دامپروری کاهش پیدا کرده است .

 

مسکن

در سال 1375 تعداد کل واحدهای مسکونی استان (شهری و روستایی) 1111611واحد بوده است که از این تعدا 8/14%دارای یک اتاق ،2/50%دارای 3تا4اتاق و 5/34%دارای بیش از 5اتاق بوده اند .

 2/73%خانوارهای ساکن استان در سال1375 مالک واحد مسکونی خود بوده و 5/15 %اجاره نشین بوده اند .

مقایسه این نتاج باسرشماری سال 1365 نشان می دهد که متوشط رشد سالانه واحدهای مسکونی حدود 2%بوده ، در حالی که رشد سالانه تعداد خانوار طی سالهای 65-1375حدود 6/1%بوده است .

در سال 1365 امکان استفاده خانوارهای ساکن در واحدهای مسکونی استان از آب لوله کشی حدود 1/69%،برق5/75%، تلفن2/7%،و گاز 8%بوده است .

این ارقام در سال 1375 چنین بوده است :آب1/87%،برق91%،تلفن26%، گاز 2/47%که نشانگر توجه به خدمات عمومی است .