مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

دره نیل


دره نیل

 

همینکه دره نیل را ترک گوییم و در قاره آسیا رو به مشرق پیش برویم به دره ای میرسیم که دو رود بزرگ آنرا دربر گرفته اند و در این دره ، تمدنی همزمان با تمدن مصری شکفته و بارورگشته است . اما در این دیار نباید بیهوده به جستجوی قصور و مقابر و معابد پابرجا برخیزیم ، زیرا اینک چیزی از این قبیل در این دره موجود نیست . هم اکنون در کناره رودخانه ها نخل ها رسته اند ولی در نواحی دیگر یعنی در شمال و جنوب و غرب تا چشم کار  می کند بیابان  است و ریگ روان . از سوی دیگر در همان حال که در جنوب غربی ، خرابه های باروری شهر مقدس (( اریدو Eridu مشاهده       می شود و در شمال غربی نیز آثاری ا زشهر العبید Alubaid بچشم می آید .

معهذا این برجستگیها از یکنواختی صحرا نمی کاهند ، صحرای پهناوری که آفتاب بیدریغ بر آن می تابد و در آینه صیقلی آن ، سرابها یکدم نویدی از آب روان به مسافر تشنه کام می دهند ، ولی لحظه ای بعد رهرو وامانده را متوجه شوخی دردناک طبیعت می کند . حیرت آور است اگر بگوییم این سرزمین روزگاری قابل سکونت و مهد تمدن بوده است ، و حیرت آور است که بگوییم برجستگی های موجود در این صحرا ، قصرها و معبدها و قبرهایی بوده اند که روزگاری شهرهای بزرگی را زینت کرده اند .

 

 

لیکن این چنین ویرانی چگونه روی داده است ؟

یکی از رودخانه ای که دره در میان آنها واقع شده است ، فرات نام دارد ، فرات رودی است آرام و باشکوه که در مغرب قرار گرفته است و بسبب سیلان بی محابای آب ، بخش شمالی و کناره جنوبی آن قابل کشتیرانی نیست . رود دیگر دجله نام دارد که در مشرق دره واقع شده است و ا زکوهستان شمال شرقی سرچشمه می گیرد ، این رود جریانی سریع دارد و شاهراه تجارتی دره از ساحل آن می گذرد . این دو رودخانه مانند رود نیل در فصل باران سیلابی می شوند و حاصلخیزترین خاک ها را به کناره های خود می کشانند . لیکن سیل ، در عین حال که خاک حاصلخیز به ارمغان می آورد ، مغرب نیز هست ، و نه تنها مسیر رود را تغییر می دهد بلکه بناهای بی مقاومت را نیز تباه می سازد .

چنانکه بناهای بابلی ها را خراب کرد و به توده های گل مبدل ساخت ، تپه ها یا برجستگی های کنونی صحراها همان توده گلهایی است که سیلاب ها از بناها درست کرده اند .

دره به دو قسمت تقسیم شده است . قسمت پست تر یا تحتانی که حاصلخیز بود ، بابل نام داشته است و قسمت مرتفع تر یا فوقانی که کم محصول تر بود آشور نامیده شده است . این دره برخلاف مصر که از نقاط دیگر مجزا بوده و تمدنی منحصر و یکنواخت داشته است . به کشورهای دیگر مربوط بوده است ، از مغرب به صحرای عربستان و از مشرق و شمال و شمال غربی به ارتفاعاتی که همیشه جایگاه جنگجویان و شورش طلبان بوده ، ارتباط داشته است . داستان این دره داستان طوایفی است که دارای نژادهای مختلف بوده اند و همواره دچار جنگ و ستیز و فتح و شکست گشته اند   خلاصه در همین دره است که چهار تمدن مهم جهانی ظهور کرده است .

1-  سومریها ( با تمدنی آمیخته با تمدن ساحلی )

2-   آشوری ها

3-   کلدانیها

4-   ایرانیان هخامنشی

داستان ساکنان کناره های دجله و فرات از پایان عهد حجر آغاز می گردد .

بظن نزدیک به یقین تمدن آنان در آن زمان هم آهنگ با تمدن مصری پیش می آمده است . در آن عهد ، فلز کشف شده بود ، و یکنوع خط نیز رواج داشت . اما مردمی که به این پیشرفت ها نائل آمده بودند هنوز هم بر ما آشکار نیست در ابتدای دوران تاریخی در قسمت پست تر ( تحتانی ) دجله و فرات به سومریها بر می خوریم . شاید سومریها مردمی بوده اند که از ارتفاعات شرقی به این ناحیه مهاجرت کرده اند یا بوده اند .

در حال  پیشینه آنها زراعت بود و شهرهایی مانند اور Ur و لاگاش Lagach را با دیوارهای محکم ، این طایفه بنا کرده اند .

پس از چندی از صحاری مغرب ، قبایل سامی به سومری ها هجوم آوردند و بسیاری از مبانی تمدن آنان را اقتباس کردند و از آن جمله از صحرانشینی دست کشیدند و به زراعت پرداختند ، و شهرهایی در شمال بنام کیش ـ اکد Akked و بابل بنا نهادند ، هر چند که تمدن سومری قوی تر بود و همواره برتری خود را بر تمدن سامی حفظ می کرد ، ولی بر سر حکومت پیوسته میان آنان زدوخورد وجود داشت و به همین سبب گاهی حکومت در دست سومریها و هنگامی هم در اختیار سامی ها بود . از این میان دو سلطان سامی درخور تذکارند ، یکی سارگون 2750 ق م و دیگری حامورابی 2113-2081 ق م است . در زمان حامورابی ، بابل پایتخت اولین امپراطوری بابلی ها شد .

در آن ایام سرزمین تحتانی دره دجله و فرات بصورت کشور حاصلخیزی در آمده بود سومریها گذشته از زراعت ، بسبب داشتن روح حادثه جویی به تجارت نیز می پرداختند .

مذهب آنان خدایان پرستی بود . خدایان سومریها هر یک مظهر یکی از هنرهای طبیعی بود آنوANW خدای آسمان و انلیل Enlil خالق و فرمانروای زمین و ئیا Ea خداوند دریاها و آبها و خدای خیر و شفا و نانار Nannar یا سین Sin خداوند ماه و ( شاماش خدای خورشید ایشتار  خدای عشق و باروری بود ).

برخلاف مصریها ، سومریها به جهان آخرت توجه چندانی نداشتند و آخرت را جایی می شمردند که کسی از آنجا باز نیامده است تا خبری باز آورد .

بنابراین توجه خاصی نسبت به مراسم تدفین مردگان مبذول نمی کردند ، فقط در تدفین پادشاهان الیتی که با آنان به خاک سپرده می شد ، درخور جلال و مقام آنها بود و الا آرامگاهها برخلاف مصری هیچ گونه تزیین و نقش و نگار نداشت . در حقیقتمی توان گفت که هنر مصری هنر مرگ بود و هنر سومری هنر زندگی .

برای سومریها زندگی در همین جهان فانی اهمیت داشت . به همین سبب به ساختن قصوری پرداختند که موجبات آسایش در آنها فراهم آمده بود و معبدی که خدایان از آنجا بندگان خود را به نعمات مادی متنعم می ساختند . خدایان سومری همانند سلاطین زمینی و مالکان بزرگ صاحب مال و منال بودند .

مثلا نانار خداوند کار و مالک و سلطان شهر اور بود و مانند شاهان این جهان درباری وسیع داشت ، راهبان و کهنه در خدمتش کمر بسته بودند و حتی وزیر جنگ و وزیر دواب داشت . به همین سبب معبد نانار درشهر اور بنای باعظمتی بود و درباریان نیز شغل پردرآمد و پردردسری داشتند و علاوه بر اجرای مراسم مذهبی از معاملات پشم و میوه و عطر و منسوجات و گله گاو و گوسفند نیز فروگذار نمی کردند و حتی به معاملات ملکی و اجاره داری نیز دست می زدند .

معماری و حجاری

سومری ها از ابتدا با فقدان مواد ساختمانی مواجه بودند . در سرزمین آنها چوب کم بود و سنگ طلا وجود نداشت و تنها ماده ساختمانی در دسترس آنها گل و لای بستر رودخانه بود . این مردم به ناچار ساختن آجر و خشت پرداختند و در واقع ضروری از کشورهای دیگر سنگ به دیار خود می آوردند . هویداست که با چنین مصالح خرد و حقیری ساختمان بنای عظیم دشوار بود و پوشش و سقف بناهای بزرگ با خشت و آجر بصورت سقف معمول درمصر امکان نداشت و به همسن سبب سومریها برای نخستین بار در تاریخ معماری به فکر ساختن طاقهای هلالی برآمدند . اساس معماری سومری را اطاق های ضربدر یا هلالی تشکیل می دهند .

  یکی از نمونه های معماری اولیه سومریها معبدی است نزدیک شهر اور که برای پرستش الهه نین کورسانگ Ninkursag شناخته شده است . این معبد بر سکویی بناگشته و با رنگهای خوشایند رنگ آمیزی شده بود . مصالح ساختمانی این معبد از آجر و چوب بود . پله های سنگی به در ورودی می پیوست و در ورودی با نقش شیران تزیین شده بود تا ارواح خبیثه به هراس آیند و رانده شوند . نقش حیوانات و پرندگان جاهای خالی این در را پر کرده بود . بنا کردن ساختمان بر مصطبه و سکو و نقشهای حیوانات نگهبان و خیالی و رنگهای خوشایند اصولی است که در بناهای بابل و آشور و ایران نیز تقلید شده است .

در داخل معبد بالای در ورودی ، لوح مسی بزرگی که با نقش یک حیوان افسانه ای زینت شده است مشاهده می شود ، صورت این حیوان مانند شیر است و بالهای گسترده ای مانند عقاب دارد ، این بالها بر پشت دو گوزن که از دم به هم پیوسته اند فرود آمده است . معنای این نقش و نظایر آن در آثار سومری غالبا دیده می شود . بر ما معلوم نیست سر حیوانات در این نقش همواره به شیوه حجاری گرد یا تمام برجسته تهیه شده و بدنها به شیوه بادلیف و بالها بصورت نیمه برجسته  است .

نقش گوزنها برخلاف نقش خیالی عقاب و بالهایش به طبیعت نزدیک است . سومریها به طور کلی در کنده کاری بر روی مس مهارت زیادی داشتند .

یکی از مشخصات برجسته معماری سومری ساختن برجها یا دژهای چند طبقه ای است که بنام زیگورات معروف بوده است . در هر شهری از شهرهای سومر یکی از این برجهای مرتفع بر تمام شهر مسلط بوده است . برای نمونه دژ شهر اور را در اینجا تذکار می کنیم . این برجها چهار طبقه داشته است و هر طبقه از طبقه زیر آن کم ارتفاع تر و کوچکتر بوده است . طبقه تحتانی 16 متر ارتفاع داشته و وسعت آن از تمام طبقات برج بیشتر بوده است . معمولا این برجها را مشرف بر معابد می ساخته اند . برج شهر اور دارای سه رشته پلکان یکصد پله ای بوده است که زائران را بزیارتگاه می رسانده است . مصالح ساختمانی این برج از گل و خشت خام بوده و نمای بیرونی آن با آجر ساخته شده بوده است . هر طبقه برج نه تنها از حیث وسعت و ارتفاع با طبقات دیگر متفاوت بوده ، بلکه از حیث رنگ آمیزی نیز با طبقات دیگر اختلاف داشته است . بنظر می آید که هر رنگی رازی را آشکار می ساخته است . حیاط به رنگ سفید بود و طبقه اول برج برنگ سیاه جلوه می کرده است که شاید نشانی از جهان زیرین و نامرئی بوده باشد طبقه وسطی به رنگ قرمز ساخته شده بود که نشانی از جهان خاکی است و طبقه سوم به رنگ آبی که مظهر آسمان است و گنبد فراز برج به رنگ زرد طلائی درآمده بود که یادآور خورشید بوده است . رنگ سبز درختان و باغات و گیاهانی که در گذرگاهها می کاشتند ، این همه رنگ آمیزی را تکمیل می کرده است . دژ یازینکورات شهر اور به معبد نانار خداوند ماه و خالق و سلطان شهر اور تعلق داشته است در کنار این معبد معابد خدایان دیگر مانند (( نینگال )) Ningal الهه ماه و غیره بطرز نامرتبی قرار گرفته بود. اما معبد خدای ماه از همه معابد اطراف باشکوه و جلال تر بوده است . شک نیست که حیاط وسیع معبد بر مصطبه ای بنا شده بود و اطراف حیاط اطاقها و انبارهای زیاد ساخته بودند . آیا این همه سکو و مصطبه و ارتفاع برجها و بناها به نیت دفع سیل های بنیان کن نبوده است ؟ یا شاید چون سومری ها از سرزمین های مرتفع به این دره سرازیر شده بودند معابد خود را برفراز مصطبه ها ساختند تا خدایان خود را بر ارتفاعات جای بدهند ، در ارتفاعاتی که یادآور کوهستانها یعنی موطن اصلی آنها باشد .

حجاری جز چند مورد ، حجاری سومری عبارت است از یک سلسله نقش برجسته که در تزیین عمارات بکار رفته است . این تصاویر بازگوکننده داستانهایی هستند که از آنجمله نقش برجسته های اورنامو داستان صاحب گور را مانند فیلم صامتی نشان میدهند . نقوش این مقبره شاه اورنامورا در حالتی نشان می دهد که از طرفی مایعی در گلدانی که برگ نخل در آن است می ریزد . سمت راست نقش ، نانار خدای ماه نشسته است و تبری در یکدست دارد و در دست دیگر ابزار بنایی و وسیله اندازه گیری گرفته است و این علایم میرساند که نانار به پادشاه فرمان ساختن معبدی را برای خود می دهد . در قسمت پایین این نقش برجسته پادشاه با ابزار معماری دیده می شود که درصدد انجام فرمانهای خدوندگار است که این نقش برجسته پوشش ضخیمی ا زجنس پشم بر تن دارند که لباس محلی ساکنان کناره های دجله و فرات بوده است . از این هیاکل یکنوع زندگ یو مردانگی و نیرومندی احساس می گردد که مبین قدرت دست حجار در ساختن طرح اشیاء است و همچنین پادشاه درحالت ایستاده نقش شده اند . و خداوند در حال نشسته است ، همین نکته به مجموع یکنوع خاصیت تزیینی متعادل بخشیده است . 

اما مجسمه تمام برجسته در این ناحیه بندرت بدست آمده است ، شاید از آن نظر که سنگ در سرزمین سومریها وجود نداشته است . یک مجسمه تمام برجسته از    (( تلو )) Telu یا لاگاش بدست آمده است که از یکنوع سنگ  چخماق صیقلی ساخته شده است . این مجسمه (( گردآ )) یعنی راهبی است که در عین حال سلطان           (( لاگاش )) بوده است . این پادشاه در حال نشسته نقش شده و دستهایش را به علامت عبادت محکم به یکدیگر فشرده است . کلاهی پشمی بر سر دارد که بر آن خطوطی منقور شده  است و لباده ای پشمی بر تن دارد که از شانه راستش زو افتاده است ، بازوی راست مجسمه لخت است . این مجسمه دارای عظمت و ابهت است و تسلط حجار را بر صنعت خود می رساند . جزئیات مانند : تزیینات روی کلاه و چشمها و ابرو و دهان و انگشتان با صراحت و دقت حجاری شده اند و این برشها صریح با متن صاف صورت و بازو متنوعی ایجاد کرده اند . ضمنا چینهای سر شانه چپ مهارت حجار را در نشان دادن پارچه نشان می دهد . روی هم رفته این مجسمه دارای یک حالت عمیق و زنده است و از این نظر شباهت به مجسمه های عهد فراعنه قدیم مصری دارد .

دو مهرهای استوانه ای شکل مهارت حجاران سومری درزمینه برش و نقش مجسمه های ظریف ، نمودارتر است . معمولا مهرها را از سنگ و به شکل استوانه و به بلندی چهار سانتیمتر می ساختند . این مهرها غالبا به رنگهای مختلف و از سنگهای بادوام و ظریف ساخته می شده و برای ساختن آنها از روش کنده کاری یعنی گودکردن سطح مهر استفاده می کرده اند . بنابراین وقتی مهر را بر روی گل می غلتانیده اند ، اثر برجسته ای نمودار می شده است .

و با انواع همین مهرها بوده است که سومریها نامه ها ، فرمانها و اسناد خود را که بر خشتها نوشته می شده است ، امضاء می کرده اند .

بر روی مهر سارگن نقش یک انسان اساطیری دیده می شود که به اغلب احتمال تصویر (( گیلگمش )) می باشد . یک زانوی این قهرمان افسانه ای بر روی زمین خم شده است . در دست او گلدانی است که از آن دو نهر جاری است . در وسط مهر ، میان دو هیکل انسانی دو گاو پشت به پشت هم داده اند و سرهای خود را بالا گرفته اند و از این آب می نوشند . میان شاخهای این دو گاو قطعه ای است که روی آن نام سارگن حک شده است . خطوط مارپیچی که در حاشیه زیر مهر دیده می شوند معرف مربیان نهری است که روان است . این نقش ها به طور کلی هدیه آب را از طرف خدایان به بشر میرسانند . در این مهر آنچه مهم است ترکیب هیکل و حیوانات و سایر جزئیات است که دارای تعادل می باشد و خطوط مارپیچ آب به این مجموعه وحدت بخشیده است . ضمنا درشتی ونرمیهای  خطوط و سطوح تنوعی مطبوع به این مجموعه داده است . نقش گاو به طبیعت نزدیک است اما حجار در نقش این مهر با مهارت و ظرافت روی سنگ کنده شده است و خطوط و طرح ها بیحد قوی و محکمند .

آثار فلزی

سومریها در ایجاد نقشهای روی فلزات نیز مهارت زیادی داشته اند . آثار فلزی سومری ها هوشبختانه ضمن جسد پادشاهان بخاک سپرده شده است و از این رهگذر است که بدست ما رسیده است . ضمن این آثار به اسباب خانه و لوازم زندگی و زینت آلات برمی خوریم . در این میان آشکار است که مس مخصوصا بیشتر مورد توجه سومریها بوده است و صنعتگران سومری بوسیله کنده کاری و موم کاری ظروف مسی خود را تزیین می کردند .

سومریها به ساختن ظروف زرین نیز علاقه زیادی داشته اند و حتی در این باره اسراف کرده اند . در ضمن آثار قبور شاهانه در شهر اور به یک گلدان طلایی برمی خوریم که مخصوصا قابل ذکر است ، زیرا نقش این گلدان در عین سادگی تناسب بسیاری به شکل آن دارد .

سومریها برای تزیین اسباب و ادوات خود نیز طلا بکار میبرده اند . در یک چنگ سومری که از چوب ساخته شده ، طلا با مواد دیگر به نحو جانبی ترکیب گشته است و این چنگ دارای تزیینات هندسی از صدف ، سنگ لاجوردی و سنگ قرمز است . جعبه طنین آن بس گاوی از طلا منتهی می گردد . چشمها و ریش و نوک شاخهای گاز از سنگ است و ترکیب این سنگها با طلا ، قیافه گستاخی به گاو می بخشد ، سطح معدود بسر گاو به چهار قسمت تقسیم شده است و با صدف روی زمین سیاه حیواناتی نقش نموده اند که به صورت حیوانند ، اما اعمال انسانی را انجام می دهند .  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد