مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

استاد شهریار

مقدمه :

 

از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل       ،اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل

غم صیقل دل است خدا زما نگیر           ،این جوهر جلی که جلا می دهد به دل

مایهء شعر ابتدا آن تاثیرو ارتعاش لطیفی است که بدون اراده بر روی اعصاب انسانی نقش می بندد.همانطورکه جنبه ظا هری آن بلا اراده از قبیل گریه،خنده،انقباض وانبساط اعصاب غطات است.جنبه معنوی آن نیزروی شعرازقبیل شهامت،نور،رقت وصلابت وغیره خواهدبود.این مایهءشعرمانندامواج لطیفی درطبیعت است ویاازدستگاه عصبی دیگری تحویل گرفته وبه صورت شعر به دستگاه عصبی دیگران تحویل داده می شود.

( توضیح مختصری درباره زندگی شهریار )

زنده یاد سید محمدحسین بهجت تبریزی درسال1285ه.ش چشم به جهان گشودپدرش حاج میرزا خشکنابی مردی دانشمند،خوشنویس ویکی ازوکلای معروف دادگستری تبریز بود.دوران کودکی شهریارباایام انقلاب تبریزدرجریان نهضت مشروطه واشغال آذربایجان به وسیله روسهاهمزمان بودوچندسالی رابه اجباردرروستاهای اطراف تبریزوازآن جمله ده آباداجدادش،خشکناب به سر بردکه بایادماندنیهای شیرین همراه بود.همانجابادیوان حافظ آشنا شد.آشنایی ودوستی دیر پایی که تا پایان زندگی ادامه یافت اوخود بارهاگفته است هرچه دارم ازدولت حافظ دارم.

شب هابه گنج خلوتم آوازمی دهند             ،که خفته گنج خاریتان بازمی دهند

گویی به ارغوان مناجاتتان موج                 ازبارگاه حافظ ام آوازمی دهند

مارارسدحدیثه حافظ،که وصف گل،            قافیه پردازمیدهند

پس ازخروج سربازان روسی وبازگشت آرامش وامنیت به تبریزبازگشت ودرمدرسه متحره سرگرم تحصیل شد.سال1300به تهران آمد ودرمدرسه دارالفنون به آموزش پزشکی پرداخت ودرهمین دوران بود که عشق مجاز به سراغش آمدواوراچون پرکاهی بازیچه امواج خروشان خودکرد.یک سال به پایان دوره آموزشی ودستیابی به دانشنامه پزشکی باقی مانده بود که دارلافنون وکتابهای درسی پزشکی رابوسیدوکنارگذاشت وچون پروانه ای پروبال سوخته درطواف شمع وجود معشوق ازدیگرمظا هرزندگی گسست.

بعدازترک تحصیل به خراسان وبه دیدارکمال الملک نقاش برجسته آن روزگارشتافت وشعری هم با عنوان(زیارت کمال الملک)به این مناسبت سرود.

پس ازان دوران بارها امکانات مناسبی فراهم آمداماهرگز زیربارادامه تحصیل نرفت وخیرخواهی دوستان ونزدیکان رانپزیرفت.درسال1310به ناگزیرواردخدمات دولتی شدوسالهای رادرشهرهای مشهدونیشابورسپری کردوپس ازچندبارتغییرشغل سرانجام درسال1351به تهران بازگشت ودربانک کشاورزی به خوقی که نمی توانست باخلق وخوی وی سازگار باشدادامه داد.

 

کارغیرهنرنه کارمن است                             ،هرکس مردکارخویش تن است

خدمت مااراده رفتن نیست                            ،مهملی گفتن وسنفتن نیست

من به کارحساب مردنی ام                           ،بلکه بااین حساب،مردنی ام

 

یکی از آرزوهای شهریارسفربه شیرازودیدارارامگاه سعدی وحافظ بوداماعجیب است که بعدازمدتهامقدمات برآوردن این آرزوفراهم شد.شهریاربیشتراوقات خویش راباشعروادب سرمی کردوبه ویژه درسالهای انقلاب وپس ازان به موضوعات دینی واخلاقی روی آورد.اودرجوانی به موسیقی نیز عشق می ورزیدوگفته اندسه تاررا نیکومی نواخت.چندسه تارنیزداشت که یکی ازآنهاسه تارمرحوم درویش خان بودوهدیه ای ازسوی زنده یادصبا به شهریار.استاد فقیه ابوالحسن صبارابطه دوستانه ونزدیکی با شهریار داشت وشهریارنیزقطعه های وغزل های درستایش وبزرگ داشت این موسیقی دان هنرمندسروده است.

 

نخستین مجموعه سروده های شهریاردفترکوچکی بودکه درسال1308به چاپ رسیدوپیشکسوتان چون استادان فقیه (سعیدنفیس،پژمان بختیاری-ملک الشعرابهار)مقدمه های بران نگاشتند.این دیوان کوچک چنان ملک الشعرابهارراتحت تاثیر قرارداده ودگرگون کرده بودکه شهریارجوان25ساله راافتخارایران وجهان نامید.

شهریارمانندهرهنرمندراستین، سخترین،بی رحم ترین وبیناترین نقادخودبودوبه همین دلیل نیزازچاپ دیوان اشعارش طفره می رفت ومعتعقدبودکه چنین کاری را نبایدباشتاب زدگی انجام دادودرمقابل پافشاری دوستانش چنین گفت:خیلی شعرمی گویندوخیلی شعرچاپ می کنندشاعرونویسنده که احترام خودرانگاه می داردباید برای خوانندگانشان هم احترام بگذارندهم چیزرانمی شودچاپ کرد.

وسرانجام ویدرسال1367به سن 84سالگی درگذشت ودرمقبره الشعرا(سرخاب)تبریز مدفون گشت.

(تخلص وویژگی ظاهری) :

نخست بهجت تخلص می کرداماپس ازچندی باتفال ازدیوان خواجه تخلص(شهریار)رابرگزید.درسیای ظاهر:قدمتوسط،چهارشانه،درشت استخوان وچشمانی نجیب و نافذداشت.اماسیای باطن اوراکه درافکاروتخیلات شاعرانه می بینیم چنانکه بایدقابل شناسایی نیست،گاه همانندکودکی معصوم است وگاه سالمندی جهان دیده،زمانی چون انسانی روحانی وزمانی قلندری رند،روزی شهسواری دلیرودیگر روز درویشی افتاده وبردبارنه تنهاعاشق کانون خانواده بلکه شیفته ی تمامی مردم سرزمینش بود.

(شعر شهریار) :

محمدحسین شهریاردرسرودن انواع شعرسنتی فارسی ازقصیده ومثنوی گرفته تاغزل وقطعه ورباعی مهارتی داشت.گذشته ازاین درطریقت نیمایی نیز طبع آزمایی کرده وقطعات زیبای چون(ای وای مادرم- دومرغ بهشتی-مومیایی- پیام به انشتین)ازخودبه یادگارگذاشته است دراشعار نیمایی اوبه ویژه درپیام به انشتین روح انسان دوست وهنرروی باجهان انسانی موج میزند.درکنارهمه این هاشهریاربه زبان مادری خود یعنی ترکی آذربایجانی اشعاری سروده است.منظومه سلام به حیدربابای اوکه به فارسی هم ترجمه گشته ازشاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی است.عنوان ترکی منظومه(حیدرباباسلام)است درآن شهریاربادلدادگی تمام اززیبای های روستاوفرهنگ روستای که خود به آن متعلق بودیادکرده است به همین اعتبارمی توان شهریاررا(شاعرحیدربابا) و(شاعرشکوه روستا) نام نهاداین منظومه نخستین باردرسال 1332در تبریزمنتشر شدوابتدادرمیان اهالی آذربایجان وبه تدریج درسراسرایران شهرت یافت.

شهریاربه شاعران طرازاول فارسی یعنی فردوسی،سعدی،مولوی وبه ویژه حافظ عشق می ورزید.بیشترلطائف طبع شهریاردرقالب غزل نمودارگشته است .غزل های اوازیادگارهای دوران جوانی وروزگارپختگی است به ویژه ازلحاظ زبان واحساس در اوج است گویی اودر غزل ازتجربیات سه غزل سرای نامی ایران : مولوی- سعدی-حافظ هنرمند گشته.

ازجمله غزل های اومیتوان به ناله ناکامی- توبعان ودگران- شکرین پسته خاموش- غروب نیشابور- یوسف گم گشته- ساز صبا- نای شعبان- اشک مریم و مدال محبت اشاره کرد . اماامروزه بیشتربه خاطرسروده های مذهبی چون علی ای همای رحمت- شب وعلی- مناجات- درس محبت درمیان مردم شهرت ومحبوبیت یافته بااین همه شهریارشاعری است که درزمینهای متنوع وگوناگون مانند موضوعات اجتماعی- ملی- تاریخی ووقایع ورویدادهای عصری به سرودن پرداخته.

 

یکی از غزل های او                                 (زندان زندگی)

 

تاهستیم ای رفیق ندانی که کیستم،           روزی سراغ وقت من آیی که نیستم

 

درآن آستان مرگ که زندان زندگی است،تهمت به خویشتن نتوان زد که نیستم

پیداست ازگلاب سیر شکم که من چوگل، یکروزه خنده کردم وعصری گریستم

طی شددو بیست سالم وانگارکن دویست، چون بخت کامم نیست چه سود از دویست گوهرشناس نیست دراین شهر شهریار، من درصف خزف چه بگویم که چیستم ؟

منابع

دکتر یاحقی - محمد جعفر- جویبارلحظه ها- سال1381

دکترسنگری- محمدرضا- ادبیات فارسی- انتشارات کتابهای درسی ایران چاپ - 1381

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد