(متولد 1314) او نیز چون صادقی، نویسنده با قدرتی است که در تجزیه و تحلیل زندگی اجتماعی نقش مهمی دارد. اما در آثار وی جای طنز را حسرت و خشم گرفته است. ساعدی برای نشان دادن آثار روانی اجتماعی خشونت جامعه بر ارواح مردم کوچک، از مرزهای تثبیت شدة واقعگرایی در میگذرد و به نوعی سوررئالیسم ( یا رئالیسم وهمآلود) میرسد. در فضای غمگنانة داستانهایش حوادث واقعی چنان غیرعادی مینمایند که هراسانگیز میشوند، بطوری که گاه به نظر میرسد نویسنده علت مسائل و مشکلات اجتماعی را در ماورالطبیعه میجوید. در این نوع داستانها، ساعدی برای رسیدن به نتایج تمثیلی، با کمک عوامل ذهنی و حس اغراقآمیز فضایی مشکوک و ترسناک میآفریند.
ساعدی نخستیننما نمایشنامهها و داستانهایش را از سال 1324 در مجلات سخن، صدف و آرش به چاپ رساند. هنوز دهة چهل فرا نرسیده بود که در زمینة نمایشنامهنویسی چهرهای سرشناس شد ـ نمایشنامههایش را با نام «گوهر مراد » مینوشت. مهمترین داستانهایش را از سالهای 1340 به بعد منتشر کرد.
تصاویر سهمناک از ملال، ترس و آسیبهای روانی، نخستین مجموعه داستان ساعدی، شبنشینی با شکوه ( 1339)، را میسازد. تمام داستانهای این کتاب به ادبار زندگی کارمندان جزء و بازنشسته اختصاص دارد. این داستانها که در فضای سنگین میگذرند. ابعاد گوناگون مخاطراتی را که این قشر اجتماعی با آن مواجه است، به تصویر میکشند.
از دیگر آثار او: خوابهای پدرم ـ استعفا نامه ـ سرنوشت مختوم ـ حادثه به خاطر فرزندان.
عطار
فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری
عطارشاعر و عارف نام آورایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری (قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم میلادی ) است .در ابتدای حال شغل عطاری را که از پدر بارث برده بود ادامه می داد . بعد بر اثر تغییر حال در سلک صوفیان و عارفان در آمد و در خدمت مجد الدین بغدادی شاگرد نجم الدین کبری بکسب مقامات پرداخت و بعداز سفرهایی که کرد در زادگاه خود رحل اقامت افگند و در آنجا بسال 627 هجری (= 1229 میلادی )در گذشت و مقبره او همانجا برقرارست . وی بحق از شاعران بزرگ متصوفه و کلام ساده و گیرنده او با عشق و شوقی سوزان همراهست و زبان نرم وگفتار دل انگیزش که ازدلی سوخته و عاشق و شیدا بر می آید حقایق عرفان را بنحوی خاص در دلها جایگزین می سازد و توسل او بتمثیلات گوناگون و ایراد حکایات مختلف هنگام طرح یک موضوع عرفانی مقاصد معتکفان خانقاهها را برای مردم عادی بیشتر و بهتر روشن و آشکار می دارد.
عطار بداشتن آثار متعدد در میان شاعران متصوف ممتازست .دیوان قصائد و غزلها و ترانهای او پرست از معانی دقیق و عالی عرفانی ،و خصوصاً باغزلهای او تکاملی خاص و قابل توجه در غزلهای عرفانی ملاحظه می گردد. غیر از دیوان مفصل عطار مثنویهای متعدد او مانند اسرار نامه ،الهی نامه ، مصیبت نامه ، وصیت نامه ، ومنطق الطیر ، بلبل نامه ، شتر نامه ، مختار نامه ، خسرونامه ، مظهر العجایب ،لسان الغیب ، مفتاح الفتوح ، بیسر نامه ، سی فصل و جز آنها مشهورست .
از میان این مثنویهای دل انگیز که جملگی با طرح مسائل عرفانی و ایراد شواهد و تمثیلات متعدد همراهست ،از همه مهمتر و شیواتر ، که باید آنرا تاج مثنویهای عطار دانست ، منطق الطیرست. منطق الطیر منظومه ییست رمزی بالغ بر 4600 بیت . موضوع آن بحث سیور از یک پرنده داستانی بنام سیمرغ ( = تعریض بحضرت حق ) است . از میان انواع طیور که اجتماع کرده بودند هد هد سمت ارهنمیی آنانرا پذیرفت ( = پیر مرشد. بسبب تشابهی که از حیث گزاردن رسالت میان آندو هست . پیر رسالت حق را می گزارد و هد هد از جانب سلیمان رسول می کرد) و آنان را که هر یک بعذری متوسل میشدند ( تعریض بدلبستگی ها و علایق انسان بجهان که هر یک بنحوی مانع سفرا و بسوی حق می شوند )، با ذکر دشواریهای راه و تمثیل بداستان شیخ صنعان ، در طلب سیمرغ بحرکت آورد و بعد از طی هفت وادی صعب که اشاره است بهفت مرحله ازمراحل سلوک ( یعنی :طلب ، عشق ، معرفت ، استغناء ، توحید ، حیرت ،فقر و فنا )، بسیاری از آنان بعلل گوناگون از پای در آمدند و از آنهمه مرغان تنها سی مرغ بی بال و پر و رنجور باقی ماندند که بحضرت سیمرغ راه یافتند ودر آنجا غرق حیرت و انکسار و معترف بعجز و ناتوانی وحقارت خود شدند و بفنا و نیستی خود در برابر سیمرغ توانا آگهی یافتند تابسیار سال برین بگذشت و بعد از فنا زیوربقا پوشیدند و مقبول در گاه پادشاه (= حق ) گردیدند.
این منظومه عالی کم نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در بکار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکانست ، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسیست. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون ، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات ،و مهارت وی در استناج از بحث ها ، و لطف و شوق و ذوق مبهوت کننده او در همان موارد و در تمام مراحل ، خواننده را بحیرت می افگند.
از منظومهای عطار غالب آنها در لکنهو و تهران بچاپ سنگی و سربی طبع شد و دیوان غزلها و قصیده های او را آقای سعید نفیسی (تهران 1319 شمسی )بطبع رسانید . کتاب تذکره الاولیاء عطار اثر بسیار مهم منثور این عارف و اصل است که در بیان مقامات عرفا نوشته شد.
پس از مرگ
ای هم نفسان تا جل آ,د بسر من
از پای در افتادم و خون شد جگر من
رفتم نه چنان کآمدنم روی بود ، نیز
نه هست امیدم که کس آید ببر من
یا چون زپس مرگ من آیند زمانی
وزخاک بپرسند نشان وخبر من
گر خاک زمین جمله بغربال ببیزند
چه سود که یک ذره نیابند اثر من
من دانم و من حال خود اندرلحدتنگ
جز من که بداند که چه آمد بسر من
بسیار زمن درد دل و رنج کشیدند
رستند کنون از من و از درد سرمن
غمهای دلم بر که شمارم که نیاید
تا روز شمار این همه غرم در شمر من
من دست تهی با دل پر درد برفتم
بردند بتاراج همه سیم و زرمن
در ناز بسی شام و سحر خوردم و خفتم
نه شام پدیدست کنون نه سحر من
از خواب و خروخویش چگویم که نماندست
جز حسرت و تشویر زخواب و زخورمن
بسیار بکوشیدم و هم هیچ نکردم
چون هیچ نکردم چه کند کس هنر من
غافل منشینید چنین زآنک یکی روز
بربندد اجل نیز شما را کمر من
جان در حذر افتاد ولی وقت شد آمد
چانم شد و بی فایده آمد حذر من
بر من همه در ها چوفروبست اجل سخت
تا روز قیامت که در آید ز در من ؟
در بادیه یی ماندم تا روز قیامت
بی مرکب و بی زاد ،دریغا سفر من !
از بس که خطر هست درین راه مرا پیش
دم می نتوان زد زره پر خطر من
عبید زاکانی
عبید
زاکانی از خاندان زاکنیان قزوین بوده و بهمین سبب به «زاکانی» اشتهار داشته و در
شعر «عبید» تخلص میکرده است. مدتی از عمر او در خدمات دیوانی و چندی در سیاحت و
سفر گذشته و بسال 772 هجری
(=1370میلادی) وفات یافته است.
وی در اسلوب انشاء و در سبک ظاهری اشعار خود بیشتر متتبع روش سعدی بوده و اهمیت او خصوصاً در داشتن روش انتقادی و بیان مفاسد اجتماع با زبانی شیرین و بطریق هزل و شوخی در آثار منظوم و منثورست. عبید بیشتر از هر کسی وضع نا مطلوب اخلاقی و اجتماعی عهد خویش را شناخته و محیطی را که تحت تأثیر استیلای تاتار ، وجور حکام و اعمال مغول و آشوب و فتنه و قتل و غازرت و ناپایداری اوضاع و جهل و نادانی غالب زمامداران و غلبه مشتی غارتگر فاسد و نادان بوجود آمده بود ، مجسم ساخته است.
کلیاد عبید زاکانی شامل منظومها و رساله های منثور اوست. در میان این آثار مقداری اشعار جدی از قصیدها و غزلها موجودست و از آن گذشته منظومه انتقادی موش و گربه . و مثنوی عشاق نامه ، ورساله های اخلاق الاشراف ، ده فصل . دلگشا و صدپند را باید از آثار خوب او شمرد.
درباره حوال و آثار اورجوع شود به: مقدمه کلیات عبیدزاکانی بتصحیح و اهتمام مرحوم عبالس اقبال چاپ 1321 – تاریخ مفصل ایران ، مرحوم اقبال ، ج1، ص550-552.
بیگانه وار می گذرد آشنای ما
بی جرم دوست پای زمابر کشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
ترسم بگفت و گو کشد این ماجرای ما
مادل بدرد هجر ضروری نهاده ایم
زیرا که فارغست طبیب از دوای ما
بر کوه اگر گذر کند این آه آتشی
بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما
جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد
بود و وجود مارا باک از عدم نباش
سلطان وقت خویشیم گرچه زروی ظاهر
لشگر کشان ما را طبل و علم نباشد
مشتی مجردانیم بر فقر دل نهاده
گرهیچمان نباشد از هیچ غم نباشد
در دست و کیسه مادینارک س نبیند
بر سکه دل ما نقش درم نباشد
چون ما بهیچ حالی آزار کس نخواهیم
آزار خاطر ما شرط کرم نباشد
در راه پاکبازان گولاف فقر کم زن
همچون عبید هر کو ثات قدم نباشد